فغر

لغت نامه دهخدا

فغر. [ ف َ ] ( ع اِ ) گل چون بشکفد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) دهان گشادن. ( منتهی الارب ). دهان باز کردن و باز شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). || گشاده شدن دهان کسی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فغر. [ ف ُ غ َ ] ( ع اِ ) ج ِ فُغْرَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فُغْرَة شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس