قابل درک

/qAbeledark/

برابر پارسی: دریافتنی

معنی انگلیسی:
cognizable, comprehensible, evident, intelligible, palpable, plain, understandable

مترادف ها

perceptible (صفت)
محسوس، قابل درک، ادراک شدنی

knowledgeable (صفت)
زیرک، با هوش، مطلع، بصیر، قابل درک، وارد بکار

cognizable (صفت)
دانستنی، قابل درک

comprehensible (صفت)
قابل درک، دریافتنی

realizable (صفت)
قابل درک، قابل تحقق، تحقق پذیر، نقد شدنی

imaginable (صفت)
قابل درک، تصور کردنی، تصوری، قابل تصور، انگاشتنی، وابسته به تصورات و پندارها

imaginal (صفت)
قابل درک، تصور کردنی، تصوری، قابل تصور، انگاشتنی، وابسته به تصورات و پندارها

scrutable (صفت)
قابل درک، قابل کشف، خوانا، کشف شدنی

فارسی به عربی

قابل للتخیل , محسوس , واسع الاطلاع

پیشنهاد کاربران

قابل درک: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، واژه ی زیبای ماراک است که پهلوی می باشد.
اگه بی سوادی وآداب نظم وحفظ حقّ دیگران یادنگرفتی؛
لذا دست زدن به مال دیگران وعدم رعایت نوبت وقوانین و . . . قابل درک است!
گاهی به جای قابل درک می توان از واژه های پذیرفته و پذیرفتنی بهره برد:
این کار یا سخن او برای من قابل درک نبود.
این کار یا سخن او برای من پذیرفتنی نبود.
محسوس، ادراک شدنی، فهمیدنی، دریافتنی، انگاشتنی
فهمیدنی، دانستنی

بپرس