قایل

/qAyel/

مترادف قایل: سخنگو، صحبت کننده، گویا، گوینده، معترف، معتقد، مقر

برابر پارسی: دربرگیرنده، دارنده، دارا

لغت نامه دهخدا

قایل. [ ی ِ ] ( ع ص ) قائل. نعت فاعلی از قول. گوینده. ( آنندراج ). ج ِ قُوَّل و قُیَّل. ( آنندراج بنقل از منتهی الارب ). رجوع به قائل شود. || قیلوله کننده. ( غیاث اللغات ) ( منتخب ) ( از آنندراج ). چاشتگاه خسبنده. ( لغت نامه خطی بی نام متعلق به کتابخانه مؤلف ). || در عرف به معنی اقرارکننده به خطای خود. ( آنندراج ). رجوع به قائل شود.

فرهنگ فارسی

گوینده، گوینده سخن، سخنگو، گوینده، گوینده سخن، سخنگو
( اسم ) ۱ - گوینده سخن سخنگو ۲ - گوینده شعر ۳ - اقرار کننده بخطای خود ۴ - معتقد بچیزی : قایل بتعدد آلهه قایل بخلائ جمع : قایلین ( قائلین ) .

فرهنگ معین

( ی ِ ) [ ع . قائل ] (اِفا. ) سخنگو، گوینده .

پیشنهاد کاربران

بپرس