قتل برادر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قتل برادر (قرآن). اولین قتل و برادر کشی که در روی زمین اتفاق افتاد قتل هابیل به دست برادر خود قابیل بود، که در قرآن به آن اشاره شده است.
هابیل برادرش قابیل را به قتل تهدید کرد:واتل علیهم نبا ابنی ءادم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما ولم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک...و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» در این آیات داستان فرزندان آدم، و قتل یکی به وسیله دیگری، شرح داده شده است و شاید ارتباط آن با آیات سابق که درباره بنی اسرائیل بوداین باشد که انگیزه بسیاری از خلافکاری های بنی اسرائیل مسئله حسد بود، و خداوند در این آیات به آنها گوشزد می کند که سرانجام حسد چگونه ناگوار و مرگبار می باشد که حتی بخاطر آن برادر دست به خون برادر خود می آلاید! نخست می فرماید: ای پیامبر! داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان. (و اتل علیهم نبا ابنی آدم بالحق).سپس به شرح داستان می پردازد و می گوید: در آن هنگام که هر کدام کاری برای تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از یکی پذیرفته شد و از دیگر پذیرفته نشد.(اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الآخر).و همین موضوع سبب شد برادری که عملش قبول نشده بود دیگری را تهدید به قتل کند، و سوگند یاد نماید که تو را خواهم کشت! (قال لاقتلنک) اما برادر دوم او را نصیحت کرد و گفت اگر چنین جریانی پیش آمده گناه من نیست بلکه ایراد متوجه خود تو است که عملت با تقوا و پرهیزگاری همراه نبوده است و خدا تنها از پرهیزگاران می پذیرد.
اقدام به قتل هابیل
قابیل، به قتل برادرش هابیل اقدام کرد:واتل علیهم نبا ابنی ءادم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما ولم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک... • فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله...و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد (سرانجام) او را کشت و از زیانکاران شد. در این آیات دنباله ماجرای فرزندان آدم تعقیب شده است نخست می گوید: نفس سرکش قابیل او را مصمم به کشتن برادر کرد و او را کشت .(فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله ). با توجه به اینکه طوع در اصل به معنی رام شدن چیزی است، از این جمله چنین استفاده می شود که بعد از قبولی عمل هابیل، طوفانی در دل قابیل به وجود آمد از یکسو آتش حسد هر دم در دل او زبانه می کشید، و او را به انتقامجوئی دعوت می کرد، و از سوی دیگر عاطفه برادری و عاطفه انسانی و تنفر ذاتی از گناه و ظلم و بیدادگری و قتل نفس، او را از این جنایت باز می داشت، ولی سرانجام نفس سرکش آهسته آهسته بر عوامل باز دارنده چیره شد، و وجدان بیدار و آگاه او را رام کرد و به زنجیر کشید و برای کشتن برادر آماده ساخت، جمله طوعت در عین کوتاهی اشاره ای پر معنی به همه اینها است، زیرا می دانیم رام کردن چیزی در یک لحظه صورت نمی گیرد، بلکه بطور تدریجی و پس از کشمکش هائی صورت می گیرد. سپس می گوید: و بر اثر این عمل زیانکار شد (فاصبح من الخاسرین). چه زیانی از این بالاتر که عذاب وجدان و مجازات الهی و نام ننگین را تا دامنه قیامت برای خود خرید.
خودداری هابیل از قتل برادر
در مقابل هابیل، از اقدام به قتل برادرش قابیل خودداری کرد:واتل علیهم نبا ابنی ءادم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما ولم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک قال... • لـئن بسطت الی یدک لتقتلنی مآ انا بباسط یدی الیک لاقتلک...و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» اگر تو برای کشتن من، دست دراز کنی، من هرگز به قتل تو دست نمی گشایم، چون از پروردگار جهانیان می ترسم! پس هابیل در مقابل تهدید برادر اضافه کرد: حتی اگر تو به تهدیدت جامه عمل بپوشانی و دست به کشتن من دراز کنی، من هرگز مقابله به مثل نخواهم کرد و دست به کشتن تو دراز نمی کنم .(لئن بسطت الی یدک لتقتلنی ما انا بباسط یدی لاقتلک ). چرا که من از خدا می ترسم و هرگز دست به چنین گناهی نمی آلایم (انی اخاف الله رب العالمین ). به علاوه من نمی خواهم بار گناه دیگری را بدوش بکشم بلکه می خواهم تو بار گناه من و خویش را بدوش بکشی (زیرا اگر براستی این تهدید را عملی سازی بار گناهان گذشته من نیز بر دوش تو خواهد افتاد چرا که حق حیات را از من سلب نمودی باید غرامت آن را بپردازی و چون عمل صالحی نداری باید گناهان مرا بدوش بگیری!) (انی ارید ان تبوء باثمی و اثمک ). و مسلما با قبول این مسئولیت بزرگ از دوزخیان خواهی بود و همین است جزای ستمکاران. (فتکون من اصحاب النار و ذلک جزاء الظالمین).
وسوسه قابیل برای قتل برادر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس