قذف

/qazf/

لغت نامه دهخدا

قذف. [ ق َ ] ( ع اِ ) کرانه جوی. || کرانه رودبار. ( منتهی الارب ). || ( مص )سنگ انداختن. گویند: قذف بالحجارة قذفاً؛ سنگ انداخت. || به زنا بازخواندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: قذف المحصنة؛ به زنا بازخواند و متهم کرد زن محصنة را. ( منتهی الارب ). || به فحش دشنام دادن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || قی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قذف. [ ق ُ ذَ ] ( ع اِ ) ج ِ قُذفَة. ( منتهی الارب ). رجوع به قذفه شود.

قذف. [ ق َ ذَ ] ( ع ص ) دور.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: نوی قذف و تیه قذف و منزل قذف و فلاة قذف ؛ ای بعیدة. ( منتهی الارب ). || جائی که در آن بلغزند. || ( اِ ) کرانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قَذْف شود.

قذف. [ ق ُ ] ( ع اِ ) کرانه. || جانب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قذف. [ ق ُ ذُ ] ( ع ص ) دور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || دوراندازنده مردم را. گویند: نوی قذف و منزل قذف و فلاة قذف ، ای بعیدة. ( منتهی الارب ). || جائی که در آن بلغزند. || ( اِ ) کرانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) ناقة قُذُف ؛ شتر ماده قاذف. رجوع به قاذف و قَذَف شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سنگ انداختن ۲ - ببدی نسبت کردن دشنام دادن ۳ - قی کردن .
دور یا دور اندازنده مردم را

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (مص ل . ) استفراغ ، بالا آوردن .

فرهنگ عمید

۱. تهمت و افترا بستن.
۲. استفراغ کردن.
۳. دشنام دادن.
۴. پرتاب کردن، دور انداختن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در لغت به معنی «افکندن و انداختن» و در اصطلاح فقهی، متهم ساختن فردی به جرم زنا و لواط است. مرتکب این جرم را قاذف و مجنی علیه را مقذوف می نامند.در خصوص جرم قذف منحصراً انتساب دو جرم زنا و لواط مورد نظر است و به محض عدم اثبات زنا یا لواط، دادگاه مکلف به صدور حکم به محکومیت قاذف به هشتاد ضربه شلاق می باشد و دیگر نیازی به اعلام شکایت مجدد و درخواست مقذوف نیست. اما در سایر جرایم انتسابی مانند مساحقه، بنا به تقاضای مجنی علیه و با نظر حاکم، شخص نسبت دهنده تعزیر می شود.حد قذف بر قاذف از روی لباس وی زده می شود و برهنه نمی گردد. (برداشت از مادۀ ۱۵۵ قانون مجازات اسلامی)
الف)نسبت دادن زنا یا لواط به قدر کافی صریح باشد؛ در این خصوص لازم است که گوینده به معانی و مفاهیم الفاظی که ادا می کند، آگاه باشد؛ هر چند که شنونده معنای آن را نداند.ب) مجنی علیه قذف، معین باشد؛ ممکن است در قذف طرف خطاب، خود مخاطب باشد، مثل این که کسی به دیگری بگوید: تو مرتکب زنا شده ای و ممکن است که قذف متوجه شخص ثالثی باشد، مثل این که کسی به دیگری بگوید: برادرت مرتکب لواط شده است. که در این حالت شخص قاذف نسبت به کسی که زنا را به او نسبت داده است محکوم به حد قذف می شود و نسبت به مخاطب که به واسطه این دشنام اذیت شده تعزیر می شود.«هر دشنامی که باعث اذیت شنونده شود و دلالت بر قذف نکند مانند این که کسی به زنش بگوید تو باکره نبودی موجب محکومیت گوینده به شلاق تا ۷۴ ضربه می شود». (ماده ۱۴۵ قانون مجازات اسلامی) ج) رابطه سببیت بین فعل قاذف و قذف شخص طرف جرم؛ اگر رابطه سببیت بین عمل قاذف و نسبت زنا یا لواط به شخص دیگری برقرار نشود، حد قذف اجرا نخواهد شد. در این زمینه قانون گذار موارد متعددی را در قانون اسلامی مقرر کرده است که در ذیل آورده می شود: ۱- نفی ولد فرزند توسط پدر: اگر کسی به فرزند خود که در حقیقت رابطه پدر و فرزندی بین آن ها برقرار است، بگوید: «تو فرزند من نیستی» حد قذف مصداق پیدا خواهد کرد. همچنین اگر کسی به فرزند مشروع دیگری بگوید: «تو فرزند او نیستی» محکوم به حد قذف خواهد شد. البته در این موارد اگر قرینه ای باشد که نشان دهد منظور شخص از این حرف ها قذف نبوده است، حد ثابت نمی شود. ۲- قذف پدر و جدّ پدری نسبت به فرزند: چنان چه پدری فرزندش را قذف کند، مستوجب حد قذف نیست گرچه برای این عمل حرام تعزیر می شود. دلیل مستثنی ساختن پدر از عموم قانون کیفر قذف روایت صحیحی است که در این زمینه از امام محمدباقر (علیه السلام) وارد شده است و قانون گذار در تبصره ماده ۱۴۹ قانون مجازات اسلامی این استثنا را اعمال کرده است. قذف به همسر و نیز نسبت به سایر خویشاوندان مستوجب حد است.
رکن معنوی جرم قذف
قاذف باید با قصد و سوء نیت و با علم به معنی و مفهوم لفظ ناروا، شخصی را متهم به زنا یا لواط بکند. از شرایط اساسی برای احراز قصد معنوی در حد قذف، بلوغ می باشد بنابراین اگر صغیر غیر ممیز ی دیگری را اعم از بالغ یا غیربالغ قذف نماید حد بر او جاری نمی شود اما اگر نابالغ ممیز باشد بنابر نظر حاکم تأدیب می شود و نیز عاقل و مختار بودن شخص قاذف برای احراز قصد لازم است؛ لذا شخص مجنون و نیز شخصی که از روی اکراه و اجبار دیگری را قذف می کند، حد بر آن ها جاری نمی شود.
موارد سقوط اجرای حد قذف
۱- هرگاه قذف شونده، قذف کننده را تصدیق کند؛۲- هرگاه شهود با نصاب معتبر آن، به چیزی که مورد قذف است شهادت بدهند؛۳- هرگاه قذف شونده یا همه ورثه او، قذف کننده را عفو نمایند؛۴- هرگاه مردی زنش را پس از قذف، لعان کند. با این توضیح که: اگر شوهر به زنا کردن همسر خود یقین داشته باشد، می تواند او را قذف کند. حال اگر همسر اعتراف به زنا نکرد و یا بینه ای مبنی بر زنا ی همسر وجود نداشت ادعای شوهر تصدیق نمی شود بلکه در صورت مطالبۀ همسر، شوهر به مجازات حد قذف محکوم خواهد شد؛ مگر آن که شوهر، لعان جامع شرایطی را واقع سازد که در این صورت حد از او برداشته می شود و زن و شوهر تا ابد به یکدیگر حرام می شوند و فرزندی که احیاناً از زنای زوجه متولد می شود به خود زوجه تعلق می گیرد و ملحق به زوج نمی گردد. گفتنی است حد قذف از حقوق الناس بوده و پس از فوت مقذوف به ورثه او منتقل می شود مگر زوج و زوجه که این حق را از یکدیگر به ارث نمی برند.«هرگاه دو نفر یکدیگر را قذف کنند، خواه قذف آن ها همانند و خواه متفاوت باشد حد ساقط و هر یک تا ۷۴ ضربه شلاق تعزیر می شوند». (ماده ۱۶۲ قانون مجازات اسلامی)
مجازات قذف
...

[ویکی الکتاب] معنی قَذَفَ: انداخت - افکند
معنی ﭐقْذِفِیهِ: بگذار در آن (کلمه قذف به معنای نهادن و یا انداختن است در عبارت " أَنِ ﭐقْذِفِیهِ فِی ﭐلتَّابُوتِ فَـﭑقْذِفِیهِ فِی ﭐلْیَمِّ "قذف اول به معنای نهادن ، و قذف دوم به معنای انداختن است ، و معنا این است که او را در صندوق بگذار و به دریا بینداز شاید هم از...
ریشه کلمه:
قذف (۹ بار)

انداختن. گذاشتن. بهتر است آن را رهاکردن معنی کنیم که جامع انداختن و گذاشتن است . موسی را در صندوق بگذار و آن را به دریا رهاکن. معلوم است که انداختن معمولی مراد نیست. . مراد انداختن معنوی است . شاید منظور آن است که آنها را در آتش انداختیم ودر آتش گذاشتیم تا ذوب شود. در آیات قرآن محلی نیست که مراد از آن انداختن معمولی باشد مثل انداختن سنگ حتی .هم معلوم نیست که غیرمحسوس نباشد. . حق را در مقابل باطل می‏گذاریم که مغز باطل را می شکافد و بطلان آن را آشکار می‏کند مراد ظاهرا براهین حق در مقابل باطل است. . به نظر المیزان مراد از«اَلْحَقَّ» قرآن است یعنی خدا قرآن را نازل می‏کند و به قلبم می‏اندازد و او علّام الغیوب است. . مراد از قذف غیب ظاهرا ایرادات واهی بر معاد است وچون از فاصله بعید رساندن به هدف مقدور نیست شاید مراد از این تعبیر آن است که ایرادات آنها ضرری به معاد ندارد.

دانشنامه آزاد فارسی

قَذْف
در اصطلاح فقه و حقوق، نسبت دادن زنا یا لواط به شخص دیگری. این نسبت دادن باید واهی و برخلاف حقیقت باشد و گوینده نیز به آنچه می گوید علم داشته باشد. حدّ قذف، حق الناس بوده و اجرای آن منوط به مطالبۀ مقذوف است. نسبت دادن زنا و لواط باید صریح و واضح باشد. قاذف باید آگاه به معنای لفظ باشد، لیکن فرقی نمی کند که مقذوف معنای آن را بداند یا نداند و دیگری به او بگوید. برای آن که قذف موجب حد شود، شرط است که قذف کننده بالغ، عاقل، مختار و دارای قصد بوده، و قذف شونده نیز بالغ، عاقل، مسلمان و عفیف باشد. حد قذف برای مرد یا زن قذف کننده ۸۰ تازیانه است، ولی اگر کسی اموری مانند مساحقه و دیگر کارهای حرام را به شخص نسبت دهد به شلاق تا ۷۴ ضربه محکوم خواهد شد. قذف با دو بار اقرار یا با شهادت دو مرد عادل اثبات می شود. حد قذف در مواردی ساقط می شود، مانند آن که قذف شونده، قذف کننده را تصدیق نماید. حد قذف به همۀ وارثان به جز زن و شوهر منتقل می شود. هرگاه خویشاوندان یکدیگر را قذف کنند، محکوم به حد می شوند، ولی اگر پدر و یا جد پدری فرزندش را قذف کند، تعزیر می شود.

پیشنهاد کاربران

نسبت دادن زنا یا همجنسگرایی به افراد بی گناه است.
مجازات این عمل ۸۰ ضربه شلاق است
قذف ( بر وزن حذف ) در لغت به معنی پرتاب کردن به سوى یک نقطه دور دست است ، ولی در این گونه موارد - مانند کلمه رمی - کنایه از متهم ساختن کسی به یک اتهام ناموسی است ، و به تعبیر دیگر عبارت از فحش و دشنامی است که به این امور مربوط می شود .
ماده 245 ق م ا : عبارت از نسبت دادن زنا یا لواط به شخص دیگر هرچند مرده باشد.
ماده 246 ق م ا : قذف باید روشن و بدون ابهام بوده، نسبت دهنده به معنای لفظ آگاه و قصد انتساب داشته باشد گرچه مقذوف یا مخاطب در حین قذف از مفاد آن آگاه نباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

تبصره: قذف علاوه بر لفظ با نوشتن، هرچند به شیوه الکترونیکی نیز محقق می شود.

پلیدی
طبق ماده 245 قانون مجازات اسلامی بخش حدود قذف عبارت است از نسبت دادن زنا یا لواط به شخصی دیگر هرچند مرده باشد
قذف طبق ماده 245 بخش حدود قانون مجازات اسلامی یعنی نسبت دادن زنا یا لواط به شخص دیگر هرچند مرده باشد.
لطفا"قذف ازنظر ( حقوقی ) معناشود. . باتشکر
نسبت دادن عمل زنا به زوجه
تهمت زدن عمل زنا و یا لواط به کسی
لواط، زنا
این کلمه در بخش حقوق و فقه کاربرد دارد
پیشنهادات برای این کلمه pederasty و sodomy خواهد بود

بپرس