قزل لو

لغت نامه دهخدا

قزل لو. [ ق ِ زِ ] ( اِخ ) دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 48 هزارگزی شمال باختری سراسکند و 18 هزارگزی شوسه تبریز به سراسکند و 10 هزارگزی خط آهن میانه به مراغه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه آن 216 تن. آب آن از چشمه و رود و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی از بخش سراسکندر شهرستان تبریز واقع در ۴۸ هزار گزی شمال باختری سراسکندر و ۱۸ هزار گزی شوسه تبریز سراسکندر و ۱٠ هزار گزی بخط آهن میانه مراغه و موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است .

پیشنهاد کاربران

قزللو .
[قِ زِ لْ]
( اِ مرکب ترکی )
قزل: طلا . لو: صفت مالکیت. صاحب طلا. صاحب زر || نام یکی از خانواده های ایرانی

بپرس