قصابی

/qassAbi/

مترادف قصابی: سلاخی، کشتار

برابر پارسی: گوشتگری

معنی انگلیسی:
butchery, butcher's shop

لغت نامه دهخدا

قصابی. [ ق َص ْ صا ] ( حامص ) شغل و حرفه قصاب :
چرخ گویی دکان قصابی است
کز سر تیغ خون فشان برخاست.
خاقانی.
تا در این گله گوسفندی هست
ننشیند اجل ز قصابی.
سعدی.
|| ( ص نسبی ) نسبت است به قصاب. || ( اِ ) ستاوین و دکان قصابی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شعل و حرفه قصاب یا نسبت است به قصاب .

دانشنامه آزاد فارسی

قصّابی
از مشاغل سنتی، عملِ قطعه قطعه کردنِ انواعِ گوشتِ حلال شمرده و فروشِ آن. مشاغلِ مرتبط با قصّابی عبارت بودند از چوبداری (عملِ هدایتِ رمه به میادین و به فروش رساندنِ آن ها)، طرازداری (واسطۀ میانِ قصّابی و کشتارگاه)، سلّاخی (عملِ ذبحِ رمه در کشتارگاه)، لاش کشی (عملِ حمل کردنِ لاشۀ رمه گان به دکّان های قصّابی) و دکاندار که همان شغلِ قصّابی است. پیش تر، از شغلِ قصّابی همۀ این مراحل مراد می شد، گو این که عملِ دکاندار را توسعاً قصّابی می خواندند. دکاندار، قصّاب، لاشه را با انواعِ کوچک و بزرگِ چاقو و ساطور قطعه قطعه می کرد و هر بخش را برمبنای کیفیتِ آن به فروش می رساند. دکاندارانِ قصاب با مشاغلی دیگر همچون کلّه پَزی، چلوکبابی ، شمّاعی، سیرابی پَزی، جگرکی و دبّاغی در ارتباط بودند.

جدول کلمات

سلاخی

مترادف ها

carnage (اسم)
خون ریزی، قتل عام، کشتار، لاشه ها، قصابی

پیشنهاد کاربران

قَصّابی: گوشتفروشی، گوشتگری، گوشتکاری
اصطلاح ( ایس ته لاه ) اگر اصطلاح یک کلمه ی عربی بود. از ریشه ی صلح. . . . باید اصطلاح به صورت اصتلاح ( افتعال ) نوشته می شد. چون ط افتعال ت است. . . . . . . . . اضطراب ( ایز تی راب ) ، مضطرب. . اگر اضطراب
...
[مشاهده متن کامل]
عربی بود از ریشه ( افتعال ) باید ط بصورت ت افتعال نوشته می شد. . . . . . . . . . . . . . . اصطلاح تورکی است . و اضطراب ( بر وزن سا راب، دا راب، سوه راب، مه راب، جو راب، خ راب، ش راب خانا ( شرفخانا ) ) تورکی است

قصاب یا ( قس ساب ) قصاب به ظاهر کلمه ی عربی است چون با حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) نوشته شده است. ولی چون هیچ همخانواده ایی در زبان عربی ندارد. ترکی است. مثل اصلا=اسلان. . . سابین=صابون
مثله کردن ، بریدن اندام ، تکه پاره کردن بدن، قصابی کردن ، سلاخی کردن

بپرس