قفساء

لغت نامه دهخدا

قفساء. [ ق َ ] ( ع ص ) مؤنث اقفس. ( اقرب الموارد ). و اقفس آنکه پدرش غیرعربی و مادر عربی باشد. ( اقرب الموارد ). || زن فرومایه ناکس. || هر چیز که ببالد و خمیده گردد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِ ) معده و شکم. ( منتهی الارب ). معده ، و به قولی بطن. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس