قلمکار

/qalamkAr/

معنی انگلیسی:
print, calico, figured calico, (printed) calico

لغت نامه دهخدا

قلمکار. [ ق َ ل َ ] ( اِ مرکب )نوعی از بافته رنگارنگ و الوان. ( ناظم الاطباء ). چیزی که به قلم نقش کرده باشند. ( آنندراج ). پارچه ای که بر روی آن نقشها و گلها با قلم نگارند :
متاع شهرت این قوم خالی از معنی است
بجز لباس قلمکار نیست چون تصویر.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
بجز دعای قدح نیست ورد خامه ما
ز داغ باده قلمکار گشته جامه ما.
محمد سعید اشرف ( از آنندراج ).
- امثال :
یک پول جگرک سفره قلمکار نمیخاد ( نمیخواهد ).
|| ( ص مرکب ) حکاک که بروی برنج و نقره و طلا حکاکی میکند. || نقاش. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

پارچهای که با آلت های چوبی دستی نقش ونگارداده شده
۱ - ( صفت ) ۱ - نقاش ۲ - آنکه بروی برنج و نقره و طلا حکاکی کند ۳ - ( اسم ) پارچه ای ساده و مازو شده از کرباس و کتان و غیره که بر آن به وسیله قالب و مهر نقوشی تصویر کرده باشند و آن را باشکال پرده سفره رومیزی و غیره در آورند ۳ - در همدان تاجریزی پیچ را گویند .

فرهنگ معین

( ~ . ) [ معر - فا. ] (اِمر. ) پارچه ای که با آلات چوبی دستی روی آن نقش و نگار چاپ کرده باشند.

فرهنگ عمید

پارچه ای که با آلت های چوبی دستی روی آن نقش ونگار چاپ کرده باشند.

مترادف ها

calico (اسم)
قلمکار، چلوار، پارچه های پنبه ای ارزان قیمت

فارسی به عربی

قماش قطنی

پیشنهاد کاربران

کبوتر قلمکار : [ اصطلاح کفتر بازی ] نوعی کبوتر
( ( دائی شکری متلک دائی رحمن را شنید. دائی رحمن راست میگفت. قلمکارش را دائی شکری گرفته بود. نمیشد زیر سبیلی درکرد. شکری ُقلاّجی به چپق چوب نقره اش زد و با لحن گزنده ای گفت: ) ) ( صادق چوبک ، کفتر باز )
قلمکار

بپرس