قلچماق

/qolComAq/

مترادف قلچماق: پرزور، زورمند، قلدر، قوی، گردن کلفت، زورگو

متضاد قلچماق: ضعیف، نحیف

برابر پارسی: گردن کلفت، زورگو

معنی انگلیسی:
bruiser, muscleman, brawny, nimble, rugged, sturdy, tough, vigorous, strong, robust

لغت نامه دهخدا

قلچماق. [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش. ( آنندراج از سفرنامه شاه ایران ). این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق است و به کسی گفته میشود که دارای بازوانی قوی و نیرومند باشد.

فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، مردپرزوروقوی پنجه
(صفت ) ۱ - پرزور قوی نیرومند ۲ - زورگو .

فرهنگ معین

(قُ چُ ) [ تر. ] (ص . ) نیرومند، قوی .

فرهنگ عمید

مرد پرزور و قوی پنجه.

پیشنهاد کاربران

واژه قلچماق
معادل ابجد 274
تعداد حروف 6
تلفظ qolčomāq
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [ترکی] [عامیانه]
مختصات ( قُ چُ ) [ تر. ] ( ص . )
آواشناسی qolComAq
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع فرهنگ فارسی هوشیار
واژه قلچماق ترکی است ولی یک چیز خیلی جالب در ترکی واژه ق وغ وجود ندارد که خودی خود خیلی جالب است .

قلچماق. [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش. ( آنندراج از سفرنامه شاه ایران ) . این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق است و به کسی گفته میشود که دارای بازوانی قوی و نیرومند باشد.

...
[مشاهده متن کامل]

کسی که معنای نوشته شده در لغت نامه ها رو نمیخونه و مدام پان پان میکنه
دادا فعلا بالا نوشته این کلمات ترکی اند
قل در ترکی = بازو نیرو خدمت کار
چوماق = گرز
قلچماق به ترکی یعنی معادل آلت بدست فارسی
یعنی انسان هوا و هوس
این کلمات در فارسی معنی اصلا ندارن
😟😟

قلچماق
استادی که یعنی فکر می کنی خیلی خوب خدمت پان ترکیسم ها در زبان قوم گرامی ترک واژه خ وق نیست من از واژه گوزماک استفاده نکردم شاید توخود استفاده کرده باشی پان ترکیسم
واژه قلچماق
معادل ابجد 274
تعداد حروف 6
...
[مشاهده متن کامل]

تلفظ qolčomāq
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [[پهلوی]] [عامیانه]
مختصات ( قُ چُ ) [ په. ] ( ص . )
آواشناسی qolComAq
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا

کاچمک چیه؟ همچین کلمه ای در تورکی وجود نداره
قاچماق داریم به معنی فرار کردن. تو فکر کنم همانی هستی ک از کلمه ی گوزماک استفاده کردی
واژه قلچماق یک واژه کاملا پارسی است چون ترکی آن می شود کاچمک هیچ ربطی این واژه ترکی دارد این واژه قلچماق یک واژه صد درصدر پارسی است.
چوماق کلمه ترکی = با چوب درشت زدن
قل = دست و دستک ، نیرو ، بازو
قلی = غلام
قولدور = از قل و دورماک = پهلوان ، قوی
قلچماق یا به گویش اصلیش قولچوماق از دو واژه ی تشکیل شده:
قل یا قول در ترکی به دست گویند
چماق یا چوماخ در ترکی به گرز یا چوب دستی گویند
قلچماق به اصطلاح میشه پر زور و نیرومند و قوی
کسی که همیشه در دستش گرز باشد و آماده
غین و قاف در فارسی نیست. و حروف گچپژ در عربی و زیر مجموعه هایش نیست. . . بنابراین اگر کلمه هم غین ویا قاف داشته باشد. و همزمان یکی از حروف گچپژ را داشته باشد. تورکی است. مثل پاتوق. آلاچیق. قلچماق. بغچه. غنچه. قاچاقچی. قالپاق. . . . . .
مزدور، بزن بهادر، زورگو
در فارسی غین و قاف نیست. و در عربی گچپژ نیست. اگر در کلمه ایی همزمان غین ویا قاف. و یکی از حروف گچپژباشد. آن کلمه تورکی است. مثل پاتوق. آلاچیق. قشنگ. چاقو. پیچاق. چاق. چاقالو. چماق. قلچماق
مرد ژور مند، زور دار
به عبارتی به کسی که میگویند که به زور جواب مثبت میگیرد.
قول چماق=قول گرفتن به زور چماق
به عبارتی به زور جواب مثبت گرفتن قول چماق
قل یا قول به معنی دست و بازو در زبان ترکی است به علاوه چماق
به زورگوی نیرومند گفته میشود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس