قنداب


معنی انگلیسی:
solution of sugar and water

لغت نامه دهخدا

( قندآب ) قندآب. [ ق َ ] ( اِ مرکب ) شربت. || و نیز کنایه از شراب قندی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

قندآب. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 51هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. موقع آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه آن 7 تن است. آب از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( قند آب ) ( اسم ) ۱ - شربت ۲ - شراب قندی . قند پهلو . چایی که قند یا شکر در آن حل نکنند بلکه حب قند را در دهن گذارند و چای را به شیرینی آن نوشند .
دهی از دهستان نهار جانات بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در ۵۱ هزار گزی جنوب خاوری بیرجند . موقع آن کوهستانی و هوای معتدل است .

دانشنامه عمومی

قنداب سفلی، روستایی در دهستان سرسوره بخش پسکوه شهرستان سیب و سوران در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۸۳۹ نفر ( ۲۳۵ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس قنداب
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

اساس نام روستا به نامقنداب به خاطر شیرین بودن آب آن هست

بپرس