قوانین

/qavAnin/

برابر پارسی: آساها

لغت نامه دهخدا

قوانین. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قانون. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) :
نندیشم از ملوک و سلاطینش
دیگر کنم رسوم و قوانینم.
ناصرخسرو.
رجوع به قانون شود.

فرهنگ فارسی

جمع قانون

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قانون .

فرهنگ عمید

= قانون۱

مترادف ها

provision (اسم)
ماده، شرط، بند، قید، اغذیه، علوفه، توشه، تهیه، قوانین، تدارک، شرط کردن

pandect (اسم)
حقوق مدنی روم قدیم، قوانین

پیشنهاد کاربران

خود دهخدا هم گفته است که قانون از کانون پارسی میاید. پس قوانین می شود قانون ها یا کانون ها
( ولی امروزه ما کانون را به جای مرکز عربی می گویم )
دستورالعمل ها
مقررات
واژه قوانین کاملا پارسی است. در عربی می شود قواعد در ترکی می شود چوزوک این واژه یعنی قوانین صد درصد پارسی است.
ترتیبات
Laws

بپرس