قیاس فقهی

لغت نامه دهخدا

قیاس فقهی. [ س ِ ف ِ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به قیاس اصولی شود.

دانشنامه آزاد فارسی

اصطلاحی در اصول فقه، به این شرح که هرگاه در دو موضوع مشابه، حکم یکی معلوم و حکم دیگری مجهول باشد و با مقایسه کردن آن ها حکم شرعی مجهول مشخّص گردد، به آن قیاس فقهی گویند. به موضوعی که حکم آن معلوم است اصل یا «مَقیسٌ علیه»، به موضوعی که حکم آن مجهول است فرع یا «مَقیس» و به سبب حکمی که در هر دو موجود است جامع یا «علت» گویند، بنابراین ارکان قیاس عبارت اند از ۱. اصل یا مَقیسٌ علیه (حکمش معلوم است) ۲. فرع یا مَقیس (حکمش مجهول است) ۳. علّت یا جامع (جهت مشترکی که بین اصل و فرع است) ۴. حکم (چیزی که برای اصل ثابت است و می خواهیم برای فرع هم اثبات کنیم). مذاهب چهارگانۀ معروف اهل سنّت (شافعی، حنفی، حنبلی و مالکی) قیاس را حجت می دانند. موافقان حجیّت قیاس گویند: خداوند فرموده «فان تنازعتم فی شیءٍ فردّوه الی الله و الرّسول»، (اگر دربارۀ چیزی در نزاع و خلاف افتادید آن را به خداوند و رسول او تطبیق دهید) (نساء، ۵۹). کیفیّت استدلال این است که اگر حکم مسئله ای را ندانستید و محلّ نزاع شد، آن را با کتاب خدا و سنّت قیاس کنید. دلیل عقلی آنان این است که احکام الهی تابع علل و مقاصد ند، بنابراین هرگاه از نصوص قرآن و سنّت، مقاصد احکام را دریابیم، می توانیم در مواردی که نصّی وجود ندارد از روی همان مقاصد حکم کنیم. ظاهریه و امامیه مخالف قیاس اند و گویند دین اسلام توسط خود پیامبر (ص) کامل گردیده، گرچه بخشی از مراحل تکمیلی آن را به ودیعت نزد ائمۀ معصومین قرار داده و به دو دلیل شخصاً بیان نکرده است: ۱. یا به دلیل مورد ابتلا نبودن برخی از آنان، ۲. یا به جهت عدم مصلحت در ابراز و اظهار آن احکام تا به مرور بقیۀ احکام مورد ابتلا قرار گیرد و عدم مصلحت به مصلحت تبدیل گردد، لذا در دوران مناسب توسط ائمه (ع) بیان گردیده است. پس نیازی به قیاس کردن نیست. قیاس فقهی بر سه قسم است: ۱. قیاس اولویت ۲. قیاس مصرّح العلّه یا جلّی ۳. قیاس مستنبط العلّه. از این میان، قیاس اول و دوم (اولویت و مصرح العله) مورد قبول شیعه هم هست. دربارۀ هر یک از انواع قیاس فقهی مقالۀ مستقلی در این دائرة المعارف وجود دارد.

پیشنهاد کاربران

در منطق، تمثیل یک استدلال یا حجت است که به واسطه آن، حکمی را برای چیزی از طریق شباهت آن چیز با چیزی دیگر معلوم می کنند. خلاصه آنکه: تمثیل حکم به جزئی است از روی حکم جزئی دیگر که در معنی جامعی با آن موافق است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: سیاره الف، آب و هوای مشابه زمین دارد. پس حکم می کنیم که سیاره الف مانند زمین دارای حیات است.
گروهی از فقه ها تمثیل را به کار می گیرند و آن را قیاس فقهی می نامند. برای مثال:
آب تطهیر کننده نجاست است و می دانیم که آب مایع و سیال است؛ و چون سرکه هم مانند آب مایع و سیال است، پس سرکه تطهیر کننده نجاست است.
در اینجا، آب اصل؛ سرکه فرع؛ تطهیر کننده نجاست حکم و نجاست امر مشترک و علت حکم است.

بپرس