قیصری

/qeysari/

معنی انگلیسی:
caesarean, caesarian

لغت نامه دهخدا

قیصری. [ ق َ / ق ِ ص َ ] ( ص نسبی ) منسوب به قیصر. سلطنتی. پادشاهی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
درخت ترنج از بر و برگ رنگین
حکایت کند کله قیصری را.
ناصرخسرو.
عقل و دین و ملک و دولت باید، ارنی روزگار
کی دهد هرخوک و خر را ره به قصر قیصری ؟
سنایی.

قیصری. [ ق َص َ ] ( اِخ ) داودبن محمودبن محمد قرمانی رویم نزیل مصر. عالم محقق و از اکابر عرفا و صوفیه اواسط قرن هشتم هجری است. او راست : 1 - شرح فصوص الحکم محیی الدین عربی. 2 - مطلع خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم که بسال 1300 هَ. ق. به نام شرح فصوص الحکم قیصری چاپ شده است و در کشف الظنون آمده که این کتاب به نام مقدمه شرح الفصوص معروف است و کتابی است مستقل در تمهید مقدمات تصوف. وی بسال 751 هَ. ق. درگذشت. ( الذریعه ج 6 ص 126 ) ( کشف الظنون ) ( ریحانة الادب ج 3 ص 328 ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به قیصر سلطنتی شاهی : عقل و دین و مملکن و دولت باید ارنی روزگار - کی دهد هر خوک و خررازه بقصر قیصری ?
داود بن محمود بن محمد قرمانی رومی نزیل مصر عالم محقق و از اکابر عرفا و صوفیه اواسط قرن هشتم هجری است .

فرهنگ معین

( ~ . ) [ معر - فا. ] (ص نسب . )منسوب به قیصر، سلطنتی ، پادشاهی .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قیصری (ابهام زدایی). قیصری ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • داود بن محمود قیصری، شرف الدین داود بن محمود معروف به قیصری از بزرگان عرفان نظری• رجب بن احمد قیصری رومی حنفی آمدی، آمِدی، رجب بن احمد قیصری رومی حنفی (د پس از ۱۰۷۸ق/۱۶۶۷م)، دانشمند مشهور اهل سنّت
...

پیشنهاد کاربران

بپرس