قیمی

لغت نامه دهخدا

قیمی. [ می ی ] ( ع ص نسبی ) نسبت است به قیمت. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح فقه ) در برابر مثلی. غیرمثلی.

فرهنگ فارسی

نسبت است به قیمت یا در برابر مثلی غیر مثلی .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قیمی چیزی است که قیمت اجزاء آن متساوی نباشد مانند حیوان و اراضی و اشجار. و به عبارت دیگر قیمی چیزی است که اجزاء آن در قیمت و منفعت مختلف باشد.
۱. ↑ مکاسب شیخ انصاری، ص۱۰۵.۲. ↑ حدائق الناضره، ج۵، ص۲۲۶.

منبع
جابری عرب لو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه فارسی، ص۱۴۸.

دانشنامه آزاد فارسی

قِیمی
قِیمی در مقابل مِثْلی عبارت است از مالی که اَشباه و نظایر آن زیاد و شایع نباشد، مانند انگشتر و یا تابلو نقاشی و هر آنچه که کار دست باشد. در قانون مدنی این دو مفهوم بیشتر در مباحث غصب، اتلاف و تسبیب به کار برده شده، ازجمله آن که هرگاه مال مورد غصب نزد غاصب تلف شود، چنانچه آن مال قیمی باشد، غاصب باید قیمت آن را به مالک پرداخت کند. (مادۀ ۳۱۱قانون مدنی) و یا به موجب مادۀ ۳۲۸ق. م هرگاه کسی مال غیر را تلف کند، چنانچه مال قِیمی باشد، باید قیمت آن را در زمان تلف، پرداخت نماید.

پیشنهاد کاربران

در مقامل اموال مثلی است و به مال مشخص گویند مانند خانه ایی به شماره پلاک ثبتی معلوم
مال قیمی مالی است که در صورت تلف شدن آن باید قیمتش را به طرف مقابل بپردازیم مشروط به اینکه مثل و شبیه آن موجود نباشد
تلفظ صحیح تر
Ghimi

بپرس