لجبازی

/lajbAzi/

برابر پارسی: یکدندگی

معنی انگلیسی:
perversity, self-will

لغت نامه دهخدا

لج بازی. [ ل َ ] ( حامص مرکب ) عمل لج باز. لجوجی. ستیهندگی. لجاجت. لجاج. لج. ستیزه کاری. خیرگی.

فرهنگ فارسی

۱- ستهندگی ستیزه کاری . ۲- استبداد رای یک دندگی .

فرهنگ عمید

ستیزه کاری.

مترادف ها

pertinacity (اسم)
خود سری، خریت، سر سختی، لجاجت، سماجت، لجبازی

پیشنهاد کاربران

یکی از بدترین واژه ها که گفته می شود توسط نارسیست ها ساخته شده است.
کسی که این واژه را استفاده می کند خود لجباز است.
زیرا به جای احترام گذاشتن به عقاید دیگران، فکر می کند دانای کل است و درست و غلط را می داند و انتظار دارد که دیگران عقاید او را بپذیرند.
اگر دیوار حاشا بلند است، دیوار لجبازی بلندتر است!
به قول معروف: مرغ یک پا دارد!
کسی که مخالفت می ورزد و سازش نمی ورزد
نپذیرفتن
خودسری کردن
به حرف کسی دیگر گوش ندادن، درنگ نکردن
سماجت
خریت که اصلا معنایش متفاوت است و لجبازی نیست .
ان شاءا. . . همینطورست.

بپرس