لر کوچک

لغت نامه دهخدا

لر کوچک. [ ل ُ رِ چ َ ] ( اِخ ) لرستان. حمداﷲ مستوفی گوید: تومان لر کوچک ولایتی معتبر است حقوق دیوانی آنجا که [ به دیوان ] اتابک میرفته صد تومان بوده است اماآنچه به دیوان مغول میدهند نه تومان و یکهزار دیناربه دفتر درآمده است. ( نزهةالقلوب چ اروپا ص 70 ). و نیز هم او در ذکر شعبه لر کوچک گوید: در ذکر مقام لران و سبب وقوع اسم لری برایشان یاد کرده شدند که درکول مان رود بودند چون در آن کول مردم بسیار شدند هرگروهی بموضعی رفتند و ایشان را بدان موضع بازخواندند چنانکه در آن ، چنگردی اوتری و هر قبیله از لران که در آن کولی مقام نداشتند لر اصلی نباشند... چنانکه کوشکی ، کنبلی ، روزبهانی ، ساکی ، سادلرینی ، داودی ، عباسی ، محمد کماری و گروهی ( و ) جنک رومی که امرای لر و خلاصه ایشانند از شعبه سلغوری اند و از شعب دیگران این اقوام اند: کارندی ، جنکردی ، فضلی ، سنوندی ، الانی ، کاه کاهی و رجوارکی ، دری ، ویراوند، و مابکی ، داری ، آبادکی ، ابوالعباسی ، علوممائی ، کچائی ، سلکی ، خودکی ، بندوئی و جز ایشان منشعب شدند اما قوم ساهی ارسان ارکی بیهی اگر چه زبان لری دارند لر اصلی نیستند و دیگر دیهاء مارود، لر نیستند روستایی اند و این طوایف تا شهور سنه خمسین و خمسمائه هرگز سروری علی حده نداشته اند و مطیع دارالخلافه بوده در فرمان حکام عراق عجم بوده اند در این تاریخ حسام الدین سوهلی از ترکان اَقسری از توابع سلجوقیان ، حاکم آن دیار و بعضی خوزستان بود از قوم جنکردی محمد و کرامی پسران خورشید به خدمت سوهله رفتند و مرتبه بلند یافتند و ایشان را فرزندان معتبر خاستند... ( تاریخ گزیده صص 547-548 ). لرستان یعنی اراضی لرنشین مقارن استیلای مغول به دو قسمت تقسیم میشد لر بزرگ و لر کوچک امروز به جای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری قرار دارد و لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوئیم و غرض از این قسمت اخیر که در آن ایام لر کوچک خواند میشده بیشتر ناحیه فیلی یعنی اطراف خرم آباد و اراضی پشت کوه بوده است. ( تاریخ مغول ص 442 ). در مجمل التواریخ گلستانه ( ص 204 ) مراد از لر بزرگ ، ایلات لرستان حالیه و مراد از لر کوچک ، ایلات بختیاری دانسته شده است یعنی به خلاف تقسیم فوق. رجوع به لرستان و لر شود. طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی که در حدود میان عراق عرب و عراق عجم ییلاق و قشلاق میکرده اند و کمتر وقتی حاکمی بر خود داشته اند امرائی که در لر کوچک حکم رانده اند اتابکان لر کوچک نامیده میشوند اگر چه چند نفر امیر معتبر از میان ایشان برخاسته و امارتشان نیز زیاد طول کشیده است ولی هیچگاه اسم و رسم امرای لر بزرگ را پیدا نکرده اند در سال 850 هَ. ق. یکی از رؤسای لر کوچک که شجاع الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود آورد و بر قلعه مستحکم مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت.و پس از وی سلسله امرای لر کوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین ایشان که ذکری از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که سمت للگی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته است. اینک فهرست امرای لر کوچک ، ( لرستان ) و مدت امارتشان :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

قومی است از اقوام چادرنشین ایران ساکن کوهستانهای جنوب غربی ایران . مسعودی در فهرست قبایل [ کرد ] از قبیله [ لریه ] ( که محتممل است به لران ساکن اللور ( لر ) مرتبط باشد ) نام میبرد . یاقوت در قرن هفتم ه . نام لور لررا به [ قبیله کردی که در کوهستان بین خوزستان و اصفهان زندگی میکنند ] اطلاق کرده و ناحیه ای را که آنان زندگی میکردند بنام [ بلاداللر یا لرستان ] نام میبرد . مولف تاریخ گزیده نام لران را به موضع [ لر ] در گردنه [ میان رود ] مربوط میسازد . این روایت شاید مبتنی بر خاطره شهر [ اللور ] است که جغرافی دانان قدیم ( اصطخری ص ۱۹۵ و غیره ) نام میبردند و اسم آن در [ صحرای لر ] ( در شمال دزفول ) باقی مانده . تاریخ گزیده ۸ شعبه و دو گروه و ۱۸ قوم که از لران باقی مانده بودند اسم میبرد . اندکی ازین اسما ( مانگره انارکی جودکی امروزه باقی هستند . سپس چهار شعبه اسم برده شده اند ازین قرار : ساهی ( سامی ) ارسان ( اسبان اسان ) ارکی و بیهی که هر چند به لری تکلم میکنند لر نیستند . در حدود ۵٠٠ ه. ( ۱۱٠۶ م . ). صد ( یا چهار صد ) خانواده کرد فضلوی از سوریه وارد شدند . آنان از شمال ( اشتران کوه ) وارد شدند و در سرزمینهای وزرای خورشیدی مستقر شدند . در آغاز قرن هفتم - هشتم ه. قبایل جدیدی زیر درفش هزار اسب ( لر بزرگ ) جمع شدند . طبق روایت شرفنامه همه این قبایل از سوریه آمده بودند . محتمل است که مهاجران کرد بوده اند و بقایای آنها کرد مانده بودند و در آغاز قرن ۸ ه . ابن بطوطه نزدیک بهبهان و رامهرمز آنگاه که بسوی پایتخت لر بزرگ میرفته ازین کردان دیدار کرده . شهاب الدین عمری وجود لران را در شام و مصر تایید میکند . مبنای عمده ای که اجازه می دهد که چهار شعبه عمده لر ( ممسنی کوه گیلوی بختیاری و لران ( خاص ) ) را تحت نام [ لر ] جمع کنند مبنای زبانشناسی است ( مینورسکی . دائره المعارف اسلام : لر ) یا لر بزرگ لرستان بدو بخش لر بزرگ و لر کوچک تقسیم میشد و بین آن دو ناحیه لرنشین سومی نیز وجود داشت که آنرا شولستان میگفتند . امروز بجای شولستان ممسنی بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری و بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری و بجای لر کوچک لرستان قرار دارد . هر دو بخش لر بزرگ و لر کوچک پیش از استیلای مغول تا مدتی بعد از بر افتادن ایلخانان از خود امرای نیمه مستقلی داشته اند . سلسله ای که در لر بزرگ از حدود نیمه قرن ۶ ه . اقتدار یافته و بنام امرای فضلویه یا مسامحه اتابکان لرستان خوانده میشوند اصلا از کردان شامند که از طریق میافارقین و آذربایجان بایران آمده و مقارن ابتدای قرن ۶ ه . در حدود اشتران کوه و جلگه های شمالی آن رحل اقامت افکندند . رئیس این قبیله کرد مهاجر ابو طاهر بن علی بن محمد نام داشت و چون جد نهم او باسم فضلویه مشهور بوده فرزندان او را امرای فضلویه گفته اند. ابوطاهر و برادر او محمد از خلفای عباسی بغداد تبعیت میکردند . ابوطاهر در ریاست برادر مدتی از ایام را در دار الخلافه بسر میبرد و خلیفه مقداری از اراضی بزرگ را باقطاع باو واگذاشته بود . بعد از مراجعت به لر بزرگ ابوطاهر بمناسبت قرب جوار با فارس در خدمت اتابک سنغر سلغوری ( ۵۵۶ - ۵۴۳ ) داخل شد و در لشکر کشیهای او بخاک شبانکاره باو یاری نموده اتابک سنغر بپاداش این خدمت حکومت کوه گیلویه را باو واگذاشت و از طرف او لقب اتابکی یافت و بهمین مناسبت است که فرزندان او را اتابکان لرستان خواندهاند. پس از او فرزندان وی در بلاد لر بزرگ حکومت کردند و اسامی آنان ازین قرار است : ابوطاهر ( جل. حدود ۵۵٠ ه . ) قرار اسب بن ابوطاهر ( تا ۶۲۶ ه. ) عماد الدین پهلوان بن هزار اسب ( جل . ۶۲۶ ه . ) نصره الدین کلجه بن هزار اسب ( جل.۶۵۶ ه. ) تکله بن هزار اسب ( جل. ۶۴۹ ه. ) شمس - الدین الب ارغوبن هزار اسب ( جل. ۶۵۶ ه. ) یوسف شاه بن الب ارغو ( جل. ۶۷۲ ه . ) افراسیاب بن یوسف شاه ( جل. ۶۸۸ ه. ) نصره الدین احمد بن یوسف شاه ( جل . ۶۹۵ ه . ) یوسف شاه دوم بن نصره الدین احمد ( جل. ۷۳٠ ه . ) افراسیاب دوم بن نصره الدین احمد ( جل. ۷۴٠ ) نورالورد بن سلیمان شاه ابن اتابک احمد ( تا ۷۵۷ ه . ) پشنگ بن سلغر شاه بن اتابک احمد ( جل. ۷۵۷ ه . ) پیر احمد بن پشنگ ( جل.۷۹۲ه. ) ابوسعید بن پیر احمد ( تا ۸۲٠ه. ) شاه حسین ابوسعید ( جل. ۸۲٠ تا ۸۲۷ ه. ) غیاث الدین کاوس بن هوشنگ ( ? ) اقبال : تاریخ مغول چا. ۱۳۴۱ ص ۸ - ۴۴۲ ) . یا لر کوچک . لر کوچک شامل قبایلی بود مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایران که در حدود بین عراق عجم و عراق عرب ییلاق و قشلاق میکردند و خراج خود را بدیوان بغداد میدادند و کمتر اتفاق می افتاد که حاکمی داشته باشند . در سال ۵۸٠ ه. یکی از روسای ایشان که شجاع الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود در آورد و برقلعه معتبر مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت ولی ناصر خلیفه او و برادرش نورالدین محمد را محبوس ساخت . نورالدین در حبس مرد و شجاع الدین ناگزیر شد که قلعه مانرود را تسلیم کند و در عوض حکومت ولایت [ طرازک ] ( خوزستان ) را بستاند . شجاع الدین قریب سی سال دیگر در آن حدود حکومت میکرد تا وفات یافت . پس از او فرزندانش بحکومت رسیدند . اسامی امرای لر کوچک ازین قرار است : شجاع الدین خورشید بن ابوبکر ( جل. ۵۸٠ تا ۶۲۱ ه. ) سیف الدین رستم برادرزاده او ( ? ) ابوبکر محمد برادر سیف الدین رستم ( ? ) عزالدین گرشاسف بن محمد برادر ابوبکر ( ? ) حسام الدین خلیل بن بدر بن شجاع الدین خورشید ( تا ۶۴٠ ه. ) بدر الدین مسعود بن حسام الدین خلیل ( جل. ۶۴٠ ه . ) تاج الدین شاه بن حسام الدین خلیل ( جل. ۶۵۸ ه. ) فلک الدین حسن و عزالدین حسین دو پسر بدرالدین مسعود ( جل. ۶۷۷ ه . ) جمال الدین خضر بن تاج- الدین شاه ( جل. ۶۹۲ ه. ) حسام الدین عمر و صمصام الدین محمود ( جل. ۶۹۳ ه. ) عزالدین محمد بن عزالدین حسین ( جل. ۶۹۵ ه. ) دولت خاتون زن عزالدین محمد و برادرش عزالدین حسین ( جل. ۷٠۶ ه. ) شجاع الدین محمود بن عزالدین حسین ( جل. ۷۲٠ ه. ) ملک عزالدین بن شجاع الدین محمود بن ( جل. ۷۵٠ ه. ) سیدی احمد بن عزالدین ( جل. ۸٠۴ ه . ) شاه حسین عباسی ( جل. ۸۱۵ ه . ) شاه رستم عباسی ( جل. ۸۷۳ ه. ) اغور بن شاه رستم( ? ) جهانگیر بن اغور ( تا ۹۴۹ ه. ) رستم خان بن جهانگیر ( از ۹۴۹ تا ۹۷۸ ه . حیات داشته ) .

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

واژه لُر ( LOR ) درکتاب فرهنگ فارسی معین، جلد۳، صفحه ۲۵۴۶ به معنای قومی از اقوام ایران و هم چنین پاک_دل و سلیم آمده و در جلد۶، صفحه۱۸۰۷ آمه: لُر نام قومی ایرانی ساکن در جنوب غربی ایران که مسعودی مورخ قرن
...
[مشاهده متن کامل]
3هجری در فهرست قبایل ایرانی از قبیله لُریه که به لُران ساکن بلاداللر مرتبط باشد نام می برد یاقوت حموی در قرن۶هجری از قوم_لر که بین اصفهان و اهواز زندگی می کنند نام می برد و ناحیه ای که درآن سکنا دارند را بلاد_اللُر یا لرستان نامیده . ابراهیم فاروقی در فرهنگ ابراهیمی ذیل واژه لُر می نویسد: لُر�بالضم لام، نوعی از اصل_مردم ( منظور نام قوم لُر است ) درکتاب بستان السیاحه اثر زین العابدین شیروانی صفحه۵۵۲ آمده: لُر به ضم لام طایفه ای است معروف و امتی_بسیار و قومی بی شمارند و مشتمل هستند بر طوایف فراوان و قبایل بی پایان، راقم لُر بسیار دیده و به صحبت ایشان رسیده است عموماً شیعی مذهب اند و شجاع و دلیر و مهمان دوست و غریب نواز و در آن شیوه ممتازند و لُرستان دو ملک است یکی لرستان_بزرگ و یکی لُرستان کوچک و هر دو محتوی است بر بلاد چند و نواحی عالم پسند و جبال سخت و جنگل های پر درخت و چشمه های خوشگوار و هوای سازگار همگی از اقلیم چهارم. در دائرةالمعارف فارسی اثر دکتر غلامحسین مصاحب، جلد2، صفحه ۲۴۸۸ آمده: لُر lor عنوان عمومی شعبه ای از طوایف ایرانی که غالباً در بلاد غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند. در فرهنگ عمید، صفحه ۸۹۱ لُر به معنای کام، مراد و مطلب و نام یکی از اقوام_بزرگ ایران که بیشتر در غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند اشاره شده است . درفرهنگ دکترنفیسی جلد۴، صفحه۲۹۵۸، در معنای واژه لُر آمده که نام قومی_کثیر و عظیم از ایرانیان که در غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند و نام دو ولایت بزرگ یکی لُربزرگ و دیگری لُرکوچک که اکنون به لُرستان شهرت دارد و به معنای کام و توان و مراد و مطلوب هم آمده است. دکتر رضاشعبانی درکتاب تاریخ تحولات ایران در دوره افشاریه و زندیه درصفحه۱۱۵ درباره وجه_تسمیه_واژه_لُر می نویسد: صرف نظر از نام قوم بزرگی از ایرانیان، معنی واژه لُر تقریباً در تمام فرهنگ های فارسی یکسان ثبت شده: کام، توان، مراد و مطلوب هم گفته شده ( لغت نامه دهخدا؛ ذیل واژه لُر ) . نصرت شیروانی درکتاب آئینه نام های ایرانی صفحه۱۵۲، می نویسد: لُر به معنی کام، مراد و آرزو است و لُر از اقوام ایرانی است که در غرب و جنوب غربی ایران ساکن هستند و لورا نام صورتی فلکی است و لورا نام محلی در دامنه کوه البرز است. دکترحسن انوری در فرهنگ نوجوان صفحه۸۳۱ می نویسد: لُر به ضم لام، قومی است که در جنوب غربی ایران زندگی می کند و لُر ( اسم، صفت ) به هر یک از افراد این قوم می گویند. در فرهنگ جعفری اثر محمدمقیم تویسرکانی صفحه۴۰۸ آمده: لُر به وزن پُر طایفه ای اند مشهور و به معنی توان، کام، مراد و نام ایالت و شهری کهن نیز آمده . در فرهنگ نامه فارسی اثر غلامحسین صدری، جلد3، صفحه۲۳۷۳، آمده: لُر ( lor ) از قوم های_بومی_ایران که در غرب و جنوب غربی سکونت دارند و نیز به معنی مراد و مقصود است. در فرهنگ روز سخن اثر دکترحسن انوری صفحه۱۰۵۶ آمده: لُر نام قومی از اقوام ایرانی که در جنوب غربی ایران ساکنند. در فرهنگ لغت دهخدا، بخش حرف لام، لُر نام قبیله ای از ایرانیان و نیز به معنای بی آلایش و سلیم_نفس نیز آمده . در دانشنامه عمومی، لُر را از جماعت بزرگ ایران، شیعه مذهب و آریایی نژاد که بیشتر در جنوب غربی ایران سکنی دارند و به معنی سلیم نفس و بی_پیرایه است. در دانشنامه آزاد فارسی، لُر قوم بزرگ ایرانی که بومی زاگرس است و جغرافیای نواحی لُرنگین همانند قوس عریضی از سواحل خلیج فارس در حوالی بوشهر شروع شده و پس از عبور از لُربزرگ یعنی کهگیلویه و بختیاری در منتهی الیه شمالی لُرکوچک یعنی استانهای لُرستان وایلام پایان می یابد. دکتریعقوب احمدی درکتاب جامعه شناسی ایلات صفحه۱۲۶ می نویسد: لُرها از اقوام_باستانی و بسیار قدیمی در ایران هستند شهر تاریخی لور که جغرافیدانان اسلامی درباره آن بحث کردند و صحرای لور در شمال خوزستان و محل های دیگری مثل لیر در جندی شاپور و لیراوی در کهگیلویه یا لردگان که یاقوت حموی از آن نام می برد در سیمره نیز محلی بنام لورت وجود دارد و به جنوب ایلام دهلران می گویند و لُرده نام منطقه ای در بوشهر است یاقوت حموی درباره لران می گوید در بین اصفهان و اهواز زندگی می کنند و محل این قبایل را بلاد اللور یا لُرستان می نامد. در زرقام فارس محله ای بنام لُرا ( لرها ) وجود دارد. در خلجستان تفرش منطقه ای بنام لُرمله ( لر محله ) هست. در سیرجان کرمان ایل بزرگ و لُرتباری بنام لُری، سکنا دارد.

لُربزرگ شام ایلات زیراست:
ایلات کهگلویه:
۱. ایل باوی
۲. ایل بویراحمد
۳. ایل ممسنی
۴. ایل طیبی
۵. ایل آقاجاری
۶. ایل بهمئی
ایلات بختیاری شامل:

...
[مشاهده متن کامل]

۱. ایل بابادی
۲. ایل بامدی
۳. ایل قندعلی
۴. ایل اسیوند
۵. ایل زراسوند
۶. ایل آسترکی
۷. ایل موری
۸. ایل راکی
۹. ایل بهداروندشامل طایفه های:
تیره منجزی . تیره علاالدین وند. تیره فرگنی. تیره عالیجمالی. تیره سهرسهر. تیره کیارسی. تیره جانکی.
تیره شیخ صالح ابراهیم. تیره دیناشی. تیره للری
. تیره گندایی. تیره شیخ احمدبلد. تیره تکی. تیره کاله
. تیره گرما. تیره اولکی . تیره بهداروند. تیره استکی
۱۰. ایل دینارانی شامل طوایف:
گورویی. سهید. سرقلی. اورک. لجم اورک. کورکور
بویری. عالی محمودی. نوروزی. شالو
۱۱. ایل چهارلنگ شامل طوایف:
طایفه کیارسی ( کیان ارسی ) طایفه زلکی ( زلقی ) .
طایفه ممصالح . طایفه موگویی. طایفه میوند

بپرس