لرده

لغت نامه دهخدا

لرده. [ ل َ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گیسکان بخش خورموج شهرستان بوشهر،واقع در 18 هزارگزی خاوری خورموج و دامنه باختری کوه گیسکان. معتدل. دارای 103 تن سکنه فارسی زبان. آب آن از چشمه و چاه. محصول آنجا غلات و بادام و انگور،شغل اهالی زراعت و باغداری و صنعت دستی قالی بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

لرده. [ ل َ دِ ] ( اِخ ) دهی جزو دهستان سمام بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 24هزارگزی جنوب امام نزدیک شاهیجان. کوهستانی. سردسیر، دارای 150 تن سکنه. شیعه گیلکی و فارسی زبان. آب آن از چشمه سار. محصول آنجاغلات و بنشن و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

لرده. [ ل َ دِ ] ( اِخ ) ده کوچکی از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 49هزارگزی جنوب رودسر و 13هزارگزی جنوب خاوری سی پل. دارای 80 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

ده کوچکی از دهستان اکشور پایین بخش رود سر شهرستان لاهیجان

گویش مازنی

/larde/ ریزش – گل و لای و سنگ ناشی از رانش زمین

دانشنامه عمومی

لرده (اردبیل). لرده یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در استان اردبیل واقع شده است. [ ۱]
عکس لرده (اردبیل)

لرده (دشتستان). لرده، روستایی است از توابع بخش ارم در شهرستان دشتستان استان بوشهر ایران.
این روستا در دهستان ارم قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۴۶نفر ( ۹خانوار ) می باشد.
عکس لرده (دشتستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

رئیس علی دلواری یکی از دلاوران قوم لر
در جنگ لرده
انگلیسی ها را شکست داد
دلوار::ده لر ها. لرده. ده لر
درزبان لری کهکیلویه وممسنی یعنی ادم ساده
در زبان لری بختیاری به معنی
ده لرها
Lordeh

بپرس