لعاب دار

/lo~AbdAr/

معنی انگلیسی:
enamelled, glazed, mucilaginous, laminated

لغت نامه دهخدا

لعابدار. [ ل ُ ] ( نف مرکب ) دارای لعاب. مواد و دانه هایی دارای چسبندگی پس از تر نهادن ، چون : اسفرزه و قدومة و بارهنگ و سپستان و به دانه و صمغها و جز آن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه دارای لعاب است . یا دانه های لعاب دار. دانه هایی مانند اسفرزه قدومه بارهنگ سپستان به دانه و انواع صمغ که پس از ترشدن چسبندگی یابند . یا ظروف لعاب دار . ظرفهایی که روی آنها را با ورقه ای از لعاب پوشانیده باشند .

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) ۱ - دارای لعاب . ۲ - لعابی .

فرهنگ عمید

۱. آنچه دارای لعاب باشد.
۲. دانه هایی که در آب لعاب ایجاد می کنند، مانند اسفرزه و بهدانه.

فرهنگستان زبان و ادب

{mucilaginous} [زیست شناسی- علوم گیاهی] محتوی لعاب، شبیه به لعاب یا مرکب از آن متـ . لعابی

مترادف ها

glace (صفت)
صاف، نرم، مسطح، لعابدار، بستنی

پیشنهاد کاربران

در پارسی " پتدار ، گلیزدار " در نسک: فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

بپرس