لک الویل

لغت نامه دهخدا

لک الویل. [ ل َ کَل ْ وَ ] ( ع جمله اسمیه ، صوت مرکب )( از: لََ + ک َ + الَ + ویل ) وای بر تو :
بکشم منت لک الویل بدان زاری
که مسیحت بکند زنده بدشواری.
منوچهری.

فرهنگ فارسی

وای برتو : بکشم منت لک الویل بدان زاری که مسیحت بکند زنده بد شواری . ( منوچهری )
مرکب از ضمیر لک و کلمه ویل بمعنی وای بر تو

پیشنهاد کاربران

بپرس