مازار

لغت نامه دهخدا

مازار. ( فعل نهی ) مخفف میازار است که منع از آزار دادن باشد یعنی آزار مده. ( برهان ) ( آنندراج ). کلمه فعل یعنی میازار و آزار مده. ( ناظم الاطباء ). دوم شخص مفرد نهی از «آزردن ». میازار. نیازار. آزار مده. ( فرهنگ فارسی معین ). مخفف میازار است. ( انجمن آرا ) :
ما زار به عشق تو و دل غمزده تست
زین بیش دل غمزده ما را مازار.
هدایت ( ازآنندراج ).
|| آزرده مشو. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
گر به فرمان سخنی گفتم مازار از من
زانکه جرم است در آن حضرت نافرمانی.
فتوحی ( در عذرخواهی از انوری ، از آنندراج ).

مازار. ( اِ ) عطار و گیاه فروش را گویند. ( برهان ). عطار و دوافروش. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱- ( فعل ) دوم شخص مفرد نهی از آزاردن میازار نیازار آزار مده : مازار بعشق تو و دل غمزد. تست زین بیش دل غمزد. مارا مازار . ( هدایت انجمن آنند . ) ۲- آزرده مشو : گر بفرمان سخنی گفتم مازار زمن زانکه جرم است دران حضرت نافرمانی . ( فتوحی در عذرخواهی از انوری آنند . ) ( اسم ) آمیزنده مخلوط کننده .
عطار و گیاه فروش را گویند

فرهنگ عمید

عطار، گیاه فروش.

پیشنهاد کاربران

ماهزار یعنی چه
مازار تابع مهمل ( تابع یاور ) بازار است. مازار که در عبارت عامیانه �بازار مازار� آمده تابع باور ( مهمل ) بازار است و به معنی گسترده کردن موضوع اصلی یعنی بازار معنی می دهد که هر آنچه در بازار نیست در مازار هست ! همچنین به معنی بازار فرعی نیز معنی می دهد
اذیت نکن
مازار بر وزن بازار معنای حنا است در زبان ترکی ، کسانی که در کار حنا هستند به آنها مازار چی می گویند

بپرس