مانع سررفتن دیگ شدن

مترادف ها

keel (فعل)
وارونه کردن، واژگون شدن، خنک کردن، خنک شدن، دلسرد شدن، وارونه شدن، مانع سررفتن دیگ شدن

فارسی به عربی

عارضة القعر

پیشنهاد کاربران

بپرس