مایوس شدن


مترادف مایوس شدن: ناامیدشدن، نومید گشتن، دل سرد شدن، وازده شدن، محروم شدن، ناکام گشتن

معنی انگلیسی:
despair

لغت نامه دهخدا

مأیوس شدن. [ م َءْ ش ُدَ ] ( مص مرکب ) ناامید شدن. ( ناظم الاطباء ). نومید شدن : در اثنای آن حال محمود را آبله برآمد و فرمان یافت پس برکیارق را نیز آبله برآمد چندانکه از حیات او مأیوس شدند. ( سلجوقنامه ظهیری ، ص 36 ).

فرهنگ فارسی

(مصدر ) نا امید گردیدن نومید شدن : محمود را آبله بر آمد ... پس بر کیارق را نیز آبله بر آمد چندانکه از حیات او مایوس شدند .
نا امید شدن

واژه نامه بختیاریکا

کند و کلوزه سُهدِن

مترادف ها

despond (فعل)
افسرده شدن، مایوس شدن، تنگدل شدن، دلسرد شدن

despair (فعل)
مایوس شدن

فارسی به عربی

یاس

پیشنهاد کاربران

امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن . ( آنندراج ) . مأیوس شدن . ( مجموعه ٔ مترادفات ) . ناامید شدن و مأیوس گشتن . ( ناظم الاطباء ) .
سر خوردن. [ س َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) باعث مردن کسان خود شدن. به شآمت و شومی باعث مرگ کسان نزدیک شدن. ( یادداشت مؤلف ) . || مأیوس شدن از کاری. سیر آمدن از آن. بی رغبت شدن. ( یادداشت مؤلف ) .
امید برکندن
برکندن امید ؛ ناامید شدن. امید بریدن. مأیوس شدن :
من آن روز برکندم از عمر امید
که افتادم اندر سیاهی سپید.
سعدی.
معنی ضرب المثل - > قافیه را باختن
جا زدن و تا آخر تحمل مشکلی را نکردن.

بپرس