مبارک

/mobArak/

مترادف مبارک: باشگون، پدرام، خجسته، خوش یمن، سعد، فرخ، فرخنده، مبروک، متبرک، مسعود، میمون، نیک پی، همایون

متضاد مبارک: نامبارک، نامیمون

برابر پارسی: فرخنده، پسندیده، خجسته، همایون، شاد

معنی انگلیسی:
auspicious, blessed, fortunate, happy, congratulations

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

مبارک. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَبرَک که خفتنگاه شتر باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

مبارک. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) برکت کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ترجمان القرآن ). با برکت. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 4 چ 2 ص 231 ). برکت داده شده. و قوله تعالی : و جعلنی مبارکاً أین ما کنت ( قرآن ، 32/19 )؛ ای نفاعاً. ( ناظم الاطباء ): گفت [ مأمون ] ای امام [ رضا] آن نخست دستی بود که بدست مبارک تو رسید؛ من آن چپ را راست نام کردم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 137 ). مردم به رباطها [ و ] جایهای مبارک همی شدند و دعا همی کردند مگر که فرج یابند از جور ایشان. ( تاریخ سیستان ). || صفتی که به ماه رمضان دهند: رمضان المبارک. این کلمه را صفت آرند برای ماه رمضان. رمضان المبارک. ماه مبارک رمضان. و گاه ماه مبارک گویند و رمضان اراده کنند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || از جمله سی و دو نام قرآن یکی مبارک است که حق تعالی فرمود. کتاب ٌ أنزلناه اًلیک مبارک . ( نفایس الفنون ) : و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بین یدیه. ( قرآن 92/6 ). || بزرگ کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ).
- حضور مبارک ؛ در خطاب به امیران و بزرگان استعمال کنند؛ این بنده را عرایضی است که تقدیم حضور مبارک می شود.
- خاطر مبارک ؛ چون ازذهن و خاطر شاه و بزرگان یاد کنند چنین تعبیر آرند : داعیه تعمیر بیلقان از خاطر مبارک سر برزده... ( ظفرنامه یزدی ).
- لفظ مبارک ؛ در مقام تعظیم چون از سخن بزرگی یا شاهی یاد کنند این صفت را افزایند : چنانکه گاهگاه بر لفظمبارک راندی که یک حد ملک ما سپاهان است و دیگر ترمد. ( کلیله و دمنه ).
|| خجسته. ( آنندراج ) ( غیاث ). همایون. ( مفاتیح ) ( اوبهی ). فرخنده. ( صحاح الفرس ). قدوس. ( منتهی الارب ). فرخ. فرخنده. میمون. یامن. ایمن. یمین. شگون. بفال نیک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). خجسته. میمون و کامران و باسعادت و بختیار نیک بخت و با طالع و با برکت و خوش خبر. ( ناظم الاطباء ) :
ای خسرو مبارک یارا کجا بود
جایی که باز باشد پرید ماغ را.
دقیقی.
غلیواج از چه میشوم است از آنکه گوشت برباید
همای ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد.
عنصری.
در روزگار مبارک این پادشاه لشکرها کشید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384 ).
بر کس آزار من مبارک نیست بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بابرکت، برکت یافته، خجسته، فرخجسته
( اسم و صفت ) ۱ - برکت داده با برکت . ۲ - میمون فرخنده خجسته : روزگار مبارک بر تهذیب احوال دین و ترتیب اعمال ملک مصروف گردانیده ... ۳ - مقدس : دست مبارک حضرت رسول ص . ۴ - ( اسم ) نامی است از نامهای مردان (مخصوصا غلامان ) . ۵ - ( بمناسبت مذکور ) غلام : اسیری را بوعده شاد می کن . مبارک مرده ای آزاد میکن . ( نظامی گنجین. گنجوی ) ( یعنی بند. مبارک نامی را که نزدیک مردنست آزاد کن ) . یا حضور مبارک . در خطاب به شاه و بزرگان استعمال کنند : این بنده را عرایضی است که تقدیم حضور مبارک میشود . یا خاطر مبارک . چون از ذهن و خاطر شاه و بزرگان یاد کنند چنین تعبیر آورند : داعی. تعمیر بیلقان از خاطر مبارک سربرزده ...
اول و ثانی میران

فرهنگ معین

(مُ رَ ) (ص . ) ۱ - با برکت . ۲ - خجسته ، فرخنده .

فرهنگ عمید

۱. بابرکت، برکت یافته، خجسته، فرخجسته، فرخنده.
۲. عنوانی احترام آمیز برای اعضای بدن: دست مبارک، خاطر مبارک.
۳. (شبه جمله ) برای بیان تهنیت به کار می رود: عیدتان مبارک.
۴. فرخنده، خجسته (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): مبارک قدم.
۵. (اسم ) [قدیمی] از اسامی رایج برای غلامان و بردگان، برده، غلام.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بُورِکَ: مبارک باد - پربرکت باد
معنی مُّبَارَکاً: دارای خیر بسیار شده - صاحب برکت شده(کلمه مبارک از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است و برکت به معنای خیر بسیار ، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر به آنجا افاضه میشود . و این کلمه در مورد هم برکات دنیوی استفاده می شود و هم اخروی )
معنی مُّبَارَکَةٍ: دارای خیر بسیار شده - صاحب برکت شده(کلمه مبارک از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است و برکت به معنای خیر بسیار ، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر به آنجا افاضه میشود . و این کلمه در مورد هم برکات دنیوی استفاده می شود و هم اخروی )
معنی مَسِیحُ: لقب حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و علیه السلام (مسیح به معنای ممسوح (مسح شده)است و اگر آن جناب را به این نام نامیدند ، به این مناسبت بوده که آن جناب ممسوح به یمن و برکت و یاممسوح به تطهیر از گناهان بوده و یا با روغن زیتون تبرک شده ممسوح گشته ، چون ان...
معنی مُبَوَّأَ: جایگاه - مسکن (عبارت " مُبَوَّأَ صِدْقٍ "یعنی خدای سبحان بنی اسرائیل را در مسکنی سکنی داد که در آن ، آنچه انسان از مسکن انتظار دارد موجود بوده است . یعنی هم آب و هوای خوبی داشت وهم سرزمینش پر از برکات و دارای وفور نعمت بودو آن مسکن عبارت بود از نوا...
معنی مُحَمَّدٌ: نام مبارک پیامبر گرامی اسلام ، آخرین و برترین پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلّم به معنی ستوده شده (- از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسیدند : چرا به نام احمد و محمد و بشیر و نذیر نامیده شدید . فرمود : اما "محمّد" نامیده شدم ، بدین جهت که من در ...
ریشه کلمه:
برک (۳۲ بار)

«مبارک» به معنای پر برکت و پر فایده است، و کعبه از این جهت مبارک است که هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی در یکی از پربرکت ترین سرزمین های جهان قرا گرفته. «مبارک» از مادّه «برکت» به معنای سودمند و جاویدان و پردوام است.

[ویکی اهل البیت] مبارک (اسامی و اوصاف قرآن). یکی از نام ها و صفات قرآن «مبارک» است. این صفت در چهار آیه بر قرآن اطلاق شده است: «وَهَـذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ» (سوره انعام/92) و آیه 155 و نیز آیات 50 سوره انبیاء و 29 سوره ص.
«مبارک» به معنای چیزی است که در آن خیر و برکت زیاد باشد و برکت به معنای ثبوت خیر الهی است.
طبرسی برای نامگذاری قرآن به «مبارک» سه علت ذکر کرده است:
فخر رازی می نویسد: قرآن ذکر مبارکی است که فرشته ای مبارک در شب مبارک بر نبی مبارک برای امت مبارک نازل کره است. همچنین قرآن منبع و سرچشمه انواع خیرات و نیکی های ثابت و بی شمار الهی است.

[ویکی فقه] مبارک (قرآن). یکی از اوصاف قرآن مبارک نام دارد.
یکی از نام ها و صفات قرآن «مبارک» است. این صفت در چهار آیه بر قرآن اطلاق شده است: (وَهَذَا کِتَابٌ اَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ) و آیه ۱۵۵، و نیز آیات ۵۰ سوره انبیاء و ۲۹ سوره ص .
تعریف
«مبارک» به معنای چیزی است که در آن خیر و برکت زیاد باشد، و برکت به معنای ثبوت خیر الهی است.
نظر طبرسی
طبرسی برای نامگذاری قرآن به «مبارک» سه علت ذکر کرده است:۱. قرآن ممدوح و باعث خوشبختی است و هر کس به آن تمسک جوید، به فوز عظیم رسیده است.۲. برکت یعنی ثبوت خیر فراوان و دائم؛ و قرآن را از این رو مبارک خوانده اند که قرائت و عمل به آن، خیر است و علم اولین و آخرین در آن هست و باعث آمرزش گناهان می شود و حلال و حرام در آن بیان شده است.۳. برکت یعنی کثرت، و قرآن چون از کتاب های آسمانی دیگر، مطالب بیشتری دارد، مبارک نامیده شده است.
نظر فخر رازی
...

[ویکی فقه] مبارک(شهید کربلا). برخی غلامی به نام مبارک را از شهدای کربلا می دانند.
در منابع کهن نامی از وی نیست، تنها صاحب ناسخ التواریخ به نقل از شرح شافیه وی را جزو شهدای کربلا قلمداد نموده است. او می گوید: مبارک همراه مولای خود حجاج بن مسروق وارد میدان مبارزه گشت و پس از کشتن ۱۵۰ تن از سپاه دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

دانشنامه عمومی

مبارک (شهر). مبارک ( شهر ) ( به لاتین: Muborak ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در استان قشقه دریا واقع شده است. [ ۱]
مبارک ۳۱٬۴۵۵ نفر جمعیت دارد.
عکس مبارک (شهر)عکس مبارک (شهر)عکس مبارک (شهر)عکس مبارک (شهر)عکس مبارک (شهر)عکس مبارک (شهر)

مبارک (فیلم ۲۰۱۷). مبارک ( به هندی: Mubarakan ) فیلمی است محصول سال ۲۰۱۷ و به کارگردانی آنیس بازمی است. در این فیلم بازیگرانی همچون آنیل کاپور، آرجون کاپور، ایلیانا دی کروز، آتیا شتی، نها شارما، راتنا پاتاک، راهول دو، پاوان مالهوترا، سانجای کاپور ایفای نقش کرده اند.
عکس مبارک (فیلم ۲۰۱۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

موج, فرخنده

مترادف ها

happy (صفت)
راضی، فرخنده، خوشحال، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، خوشبخت، سعادتمند، خوش، مسرور، شاد، خرسند، محظوظ، خوش وقت، خندان، سفیدبخت، بانوا

auspicious (صفت)
مساعد، خوشایند، فرخنده، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، بختیار

blessed (صفت)
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت

blest (صفت)
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت

فارسی به عربی

سعید , مبشر بالخیر

پیشنهاد کاربران

واژه مبارک درسته عربی هست ولی از مُرواگ پهلوی برگرفته شده است!
.
واژه مُرواگ ( murwāg ) و هومُرواک ( مُرواش ) ، وابستگی با هُما دارد!
( ( هَمِستار ( خلاف ) این واژه به فَرنود ( دلیل ) تنبلی و کاهِلی مُرغ: مُرغوا!
...
[مشاهده متن کامل]

مُرغوا: فال بد، بدشگون، بدسِگال، بداندیش، بدخواه، بددل ) )
.
ریشه یابی واژه مُرواگ:
مُرواگ: مُرواک، مُروا - نام دخترانه
مُر: هو، نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! -
نام دارو و شیره ای ( صمغی ) تلخ و سیاه رنگ که از درختچه ای مُر بدست می آورند که بیشتر در سرزمین های گرمسیری و دریای سرخ هست! مانند: ایران، عربستان، هندوستان، سنگال، ماداگاسکار
( ( واژه مُروارید هم از این واژه می آید: تراوش و ریختن مُروا!
مُروارید سیاه، گران ترین و نایاب ترین مُروارید هست! ) )
.
واگ: وَک ( vāc ) -
واکه، واز، باژ - واژه، کلمه، حرف - صدا، نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
.
معنی: مبارک، میمون، شادباش ( شاباش ) ، فرخنده، خجسته، فَریتا، همایون، خُنشان! -
فال نیک، خوش خبر، خوش شُگون ( یُمن ) ، خوش شانس ( هوجَهِشن ) ، نیک اختر، آمد دار، بشارت دهنده، نوید بخش -
گرمابخش، دلگرمی، امیدوار کننده، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر -
آواز دلنشین، صدای گوش نواز و دلنواز، آهنگ دل انگیز، سخن روح نواز و شادی آفرین، گواژه روح افزا و آرامش بخش
.
هومُرواک ( مُرواش ) واژه ی ساخته امروزی که در هیچ متن پهلوی یافت نکردم؛ زیرا، در نوشته های پهلوی به همراه مُرواگ، واژه هو ( خوب ) آمده است و از همین فَرنود ( سبب ) با "هو" آمده است!
معنی آن همانند با مُرواگ هست:
هو: خوب مُرواک: آواز خوان، سروده گوی
معنی: خوش خبر، به فال نیک گرفتن
.
سرآغاز ( مقدمه ) بُندَهِش ( بُندَهِشن ) ، بند1:
pad nēk ǰahišn, xūb "murwāg", axtar nēk, pad dastwarīh [ī] yazadān - dōst, hamāg - xrad, ahlayīh - warzīdār, kirbag - dōst ī yazadān - šnās ī mēnōg - wēn ī wehān - passand, dastwar ī dēn ī weh ī māzdēsnān, anōšag - ruwān spandyād māh - windād rostam šahryār, nibištag [ī] bun - dahišnīh
معنی: به بخت ( شانس ) نیک و "مُروای ( فالِ ) " خوب ( فَرنام یا لقب هُما ) ، به نیک اختر ( خوش شگون ) ، به دستوری یزدان دوست، همه خرد، پرهیزگاری ( اَهلایی ) ورزنده، کرفه دوست، یزدان شناس، مینوبین، نیکان پسند، دستور بهدین مزدیسنان، انوشیروان اسفندیار ماه وَنداد رستم شهریار، نیک خواهم نوشت [این] نوشتۀ بُندَهِشی را
.
شایست ناشایست، فَرگرد ( فصل ) 2، بند5:
"murwag" kē nasuš zanēd
se hēnd: sār ī gar ud warāγ ī syā ud karkas.
"murwag" - iz pad ān zamān zanēd ka - š sāyag abar abganēd.
andar āb ud ābgēnag ud ēwēnag ka - š wēnēd nē zanēd
معنی: [آن] "پرنده ( هُما ) " که نَسوش را می راند،
سه [مرغ] اند: سارِگر ( سارگپه! - پرنده شکاری ) و کلاغِ ( وارَغنَه ) سیاه و [گونه ای] کرکس ( هُما ) .
آن "پرنده ( هُما ) " نیز در آن زمان [نسوش را] براند که سایه بر آن ( لاشه، جسد ) افکند.
( ( در این نوشته هم به روشنگری هُما را سایه ی خوشبختی می داند، هتا ( حتی ) در زمان مُردن و مرگ!
زیرا مرده را به بهشت ( پرتتش ) رهسپار می کرده است! ) )
در آب و آبگینه ( آیینه ) و اینگونه چیزا، چون آن ( مُردار، جسد ) را بیند، [نسوش را] نراند یا نمی تواند از مُرده دور کند!
( ( یادآوری از واژه تیشتر:
5. تَریز ( تَئوروای، تَئیری - در شاهنامه: بید ) و همچنین دُروج نَسو ( دُروخش نَسوش، نَسو، نَساو ) : دیو پاداش دهنده به انسان های بد - تار و مار کننده و بیماری دهنده - ناپاک کننده مردگان و آب ها و دانه ها >>> دشمن خرداد و دَهمان آفرین ( دَهما آفریتی ) و همچنین هُما ( مُرواگ ) ) )
.
مُرواگ، گاه به معنای همان "پرنده" می دهد!
شایست ناشایست، فَرگَرد ( فصل ) 10، بند9:
az kuštan ī gōspand warrag ud wahīg ud gāw ī [warzāg] ud asp ī kārezārīg ud xar - gōš ud čihrāb ud xrōs ud wahman murwag ud murwag ī kāsgēnag ud az murw ī sār ud "humāy" ud parastūg wēš pahrēzišn
معنی: از کشتن بیشترِ ( wēš ) برّه ( نوزاد ) گوسفند و بزغاله ( بزبچه ) و گاو وَرزا ( کاری یا بَرزِگاو ) و اسب کارزاری ( جنگی و میدان مسابقه ) و خرگوش و چِهراب ( بازهای شکاری ) و خروس ( پرودرش! ) و پرنده بهمن ( وَهمَن، اَشو زوشت یا جُغد ) و مرغ کاسکینه ( پرنده سبزقبا ) ، و از [کشتن] مرغ سار ( گنجشک سانان ) و "هُمای ( چَمروش ) " و پرستو ( چلچله ) باید پرهیز کرد.
.

منابع• https://abadis.ir/fatofa/هما/• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa
مبارک:واژه ای که با آن آرزوی سرانجام نیکو یا بهره برداری خوب کردن برای کسی گفته یا نوشته می شود. زمانی که در ازدواج به عروس و داماد می گویند مبارک باشد، یعنی سرانجام تان خوش باشد و از هم جدا نشوید؛ و زمانی که برای خرید کالا یا خانه به کسی می گویند مبارک باشد، یعنی از آن به خوبی بهره برداری کنی.
...
[مشاهده متن کامل]

گرچه این واژه ریشه ی عربی دارد، ولی ساخته ی ایرانیان است؛ زیرا عرب ها می گویند مبروک.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فرخنده farxonde، خجسته xojaste، شاهنده shAhande.

همایون
واژه مبارک
معادل ابجد 263
تعداد حروف 5
تلفظ mobārak
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( مُ رَ ) ( ص . )
آواشناسی mobArak
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
خنشان، خنستان
باد بر تو مبارک و خنشان
جشن نوروز و گوسپندکشان
خیلی بجاست که به جای کلمهء عربی " مبارک" از واژهء خوش وصف ادب پارسی " فرخنده ، خجسته" بکار رود.
فرخنده ــ خجسته
شاد باد = مبارک
نوروزتان شاد باد
چهارشنبه سوری شاد باد
خوش آغر. [ خوَش ْ / خُش ْ غ ُ ] ( ص مرکب ) خوش آغال . خجسته . میمون . ( یادداشت مؤلف ) . خوش اُغر.
کلمه ( مبارک ) از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد ( برکت ) است و برکت به معنای خیر بسیار، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر بدانجا افاضه می شود.
مبارک از ریشه ی بَرَکَ می باشد و به معنی زانو زدن شتر و ماندگار و ثابت شدن و سکنی گزیدن آن در یک مکان می باشد و برکه آب را هم ازآن جهت برکه می گویند که آب در آن ثابت مانده، جابجا و جاری نمی شود؛ و به بعضی از چیزها ازآن جهت بابرکت می گویند که ماندگار است و نعمتی است که به راحتی و مفت و بی جهت از چنگ کسی خارج نمی شود مثل پول پربرکت که به راحتی و مفت از دست نمی رود و به اصطلاح در جیب و در حساب کسی ماندگار است و بادآورده ای نیست که با باد برود و سفره ی پربرکت هم نعمتش ثابت است و هیچ وقت خالی نمی شود و الخ. . .
...
[مشاهده متن کامل]

برک: ( بَرَکَ –ُ بِرُوکاً و تَبراکاً و بَرّکَ و إستَبرَکَ ) ( البَعیرُ: شتر روی زانو نشست ( بَرَکَ ) بِلمَکان ِ: ماندگار شد، سکنی کرد، اقامت کرد ( المنجد )
بنا براین وقتی به کسی می گوییم مبارک باشد ، یعنی بادوام و پر خیر و برکت باشد و زود از دستت خارج نشود .

مبارکت
مثلا بکسی بره ارایشگاه میگن مبارکه چیمیش
باشگون، پدرام، خجسته، خوش یمن، سعد، فرخ، فرخنده، مبروک، متبرک، مسعود، میمون، نیک پی، همایون

پر خیر و برکت، ﻛﻠﻤﻪ [ﻣﺒﺎﺭﻙ] ﺍﺯ [ﺑﺮﻛﺖ] ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺧﻴﺮ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻭ ﺿﺪ ﺁﻥ ﻛﻠﻤﻪ [نحس یاﺷﻮم] ﺍﺳﺖ.
ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻣﺒﺎﺭﻙ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﺍﺳﺖ.
به جای مبارک میشود گفت پیروز باد یا ایدون باد یا شادباد شادباش باد
فرخنده
پایدار همیشگی اثر
1ـ سرچشمه ی برکت. 2ـ آرزوی پرستش خداوند توسط همه ی انسان ها در همه ی زمان ها. نام خداوند متبارک یا مبارک باد یعنی همواره ستوده یا پرستیده باد. 3ـ آرزوی سرانجام نیکوکردن. ( زمانی که در ازدواج به عروس و
...
[مشاهده متن کامل]
داماد می گویند مبارک باشد ) آرزوی بهره برداری خوب کردن. ( زمانی که برای خرید کالا یا خانه به کسی می گویند مبارک باشد )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس