متصاعد شدن
مترادف متصاعد شدن: بلند شدن، برخاستن، بالا رفتن، صعود کردن، برآمدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مترادف ها
خشک کردن، تبخیر شدن، بخار شدن، تبخیر کردن، متصاعد شدن، تبدیل به بخار کردن، برباد رفتن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برآمدن بخار یا دود ؛ متصاعد شدن آن. به هوا رفتن آن :
تیره بخاری برآمد از لب دریا
جمله بپوشیده روی گنبد اخضر.
مسعودسعد.
از آن آتش برآمد دودت اکنون
پشیمانی ندارد سودت اکنون.
نظامی.
نا گهی پای وجودش بگل اجل فرورفت و دود فراق از دودمانش برآمد. ( گلستان سعدی ) .
تیره بخاری برآمد از لب دریا
جمله بپوشیده روی گنبد اخضر.
مسعودسعد.
از آن آتش برآمد دودت اکنون
پشیمانی ندارد سودت اکنون.
نظامی.
نا گهی پای وجودش بگل اجل فرورفت و دود فراق از دودمانش برآمد. ( گلستان سعدی ) .