متمسک شدن


مترادف متمسک شدن: متوسل شدن، توسل جستن، دستاویز جستن، متشبث شدن، وسیله قرار دادن

معنی انگلیسی:
cling

مترادف ها

hang on (فعل)
ادامه دادن، ثابت قدم بودن، سماجت ورزیدن، دوام داشتن، متمسک شدن

پیشنهاد کاربران

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

بپرس