متوجه ساختن


معنی انگلیسی:
to remind, to notify, to aim

مترادف ها

point (فعل)
نشان دادن، اشاره کردن، متوجه ساختن، گوشه دار کردن، تیز کردن، نوک گذاشتن، خاطر نشان کردن، نقطه گذاری کردن، نوک دار کردن

direct (فعل)
سوق دادن، قراول رفتن، دستور دادن، اداره کردن، نظارت کردن، عطف کردن، متوجه ساختن، امر کردن، هدایت کردن، معطوف داشتن

attract attention (فعل)
متوجه ساختن

فارسی به عربی

عنوان , نقطة

پیشنهاد کاربران

بپرس