متوهم

/motevahhem/

مترادف متوهم: اندیشناک، ترسیده، خوفناک، وهمگین، خیالاتی، خیال زده

معنی انگلیسی:
fearing, suspecting

لغت نامه دهخدا

متوهم. [ م ُ ت َ وَهَْ هَِ ] ( ع ص ) گمان برنده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). اندیشنده و گمان برنده و خیال کننده. || ترسیده و ترسناک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

گمان برنده، خیال کننده، کسی که دچاروهم وخیال شده باشد
( اسم ) ۱ - گمان برنده خیال کننده . ۲ - ترسنده خوفناک جمع : متوهمین .
گمان برنده

فرهنگ معین

(مُ تَ وَ هِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) گمان برنده ، خیال کننده .

فرهنگ عمید

کسی که دچار وهم وخیال شده باشد، گمان برنده، خیال کننده.

واژه نامه بختیاریکا

دار گو

پیشنهاد کاربران

کژپندار
مردم خیال . [ م َ دُ ] ( ص مرکب ) کسی که توهم کند چیزی را که وجود نداشته باشد. ( ناظم الاطباء ) : که این اژدها خوی مردم خیال نهنگی است کاورده بر ما زوال . نظامی .
Hallucinated
Having delusions
رویا زده
Hallusinated

بپرس