مجعد

/moja~~ad/

مترادف مجعد: انبوه، پرچین وشکن، پیچیده، پرپیچ وتاب، جعودت، فردار، مرغول، وزوز

برابر پارسی: مرغول، موی پیچیده، چین چین، پیچ پیچ، پرشکن، فرفری

معنی انگلیسی:
curly

لغت نامه دهخدا

مجعد. [ م ُ ج َع ْ ع َ ] ( ع ص ) موی مرغول. ( غیاث ) ( آنندراج ). موی مرغول کرده شده. ( از منتهی الارب ). موی مرغول و چنگله. ( ناظم الاطباء ). بشک. ( زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). موی پیچ پیچ. موی پیچیده.مُقَصَّب. مقابل سَبط. ( یادداشت ایضاً ) :
تا گل خیری بود چو روی معصفر
تا تن سنبل بود چو زلف مجعد.
منوچهری.
|| حیس مجعد؛ حیس سطبر و بسته. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجعد. [ م ُ ج َع ْ ع ِ ] ( ع ص ) مرغول کننده موی را. ( آنندراج ). آن که مرغول می کندموی را. ( ناظم الاطباء ). آن که موی را پیچیده کند.

فرهنگ فارسی

موی پیچیده، مرغول
( اسم ) کسی که موی را پیچیده سازد .

فرهنگ معین

(مُ جَ عَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) موی پیچ و تاب دار، موی ناصاف .

فرهنگ عمید

ویژگی موی پیچیده.

واژه نامه بختیاریکا

دپالو؛ کِنج؛ کنج کنجی

مترادف ها

crisp (صفت)
ترد، مجعد، پرچین و شکن

crispy (صفت)
ترد، مجعد، پرچین و شکن، فرفری

frizzy (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

frizzly (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

curly (صفت)
مجعد، فرفری

فارسی به عربی

مجعد

پیشنهاد کاربران

با سپاس از کاربر ارجمند نامی به *پارسی ساز جمهوری اسلامی ایران* خواهش می کنم پرسش من از پیشنهادشان برای واژه ی *عزم* را همانجا پاسخ فرمایند. امیدوارم این یادداشت را زودتر ببینند
🇮🇷 همتای پارسی: موی پیچ 🇮🇷
موهای حالت دار یا همون فرفری خودمون
موی فرفری با حالتی زیبا

مویی بین موی صاف و فرفری
فرفری
موی پیچیده

بپرس