مجول

لغت نامه دهخدا

مجول. [ م ِج ْ وَ ] ( ع اِ ) شاماکچه یا شاماکچه زنان یا شاماکچه دختران خردسال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سپر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پای برنجن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خلخال. ( اقرب الموارد ). || درم صحیح. || تعویذ. || گورخر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سیم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || هلال مانندی باشد از سیم که در وسط قلاده تعبیه کنند. || خرقه سپید که در دست آن کس باشد که تیرهای قمار بدست وی اندازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجول. [ م ُ ج َوْ وِ ] ( ع ص ) گردبرآینده و بسیار سفر کننده در بلاد. || آواره و بی خانمان. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مجول. [ م ُ ] ( ع مص ) مَجل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مجل شود.

دانشنامه عمومی

مجول یا Majhool یک رقم خرمای بزرگ، شیرین و با کیفیت است ( Phoenix dactylifera ) که درخت نخل آن بومی کشور مراکش می باشد. [ ۱] این نوع خرما همچنین در ایالات متحده، [ ۲] اسرائیل، ایران، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، اردن و فلسطین نیز کشت می شود.
انواع مختلفی از آن برای تولید محصول و محوطه سازی وجود دارد. [ ۳] [ ۴] آنچه که مجول را متمایز و مشهور نموده، اندازه بزرگ خرما ( گاهی تا ۷ سانتیمتر ) و طعم دلپذیرش می باشد. [ ۵]
عکس مجول
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس