محبج

لغت نامه دهخدا

محبج. [ م ُ ب ِ ] ( ع ص ) نزدیک شونده. || رگ که بالا برآید و سطبر گردد چنانکه دیده شود. || ناگهان پیدا گردنده. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس