محت

لغت نامه دهخدا

محت. [ م َ ] ( ع ص ) صلب و سخت از هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || روز گرم. ( منتهی الارب ). یوم محت ؛ روزی سخت گرم. ( مهذب الاسماء ). || مرد خردمند. || مردتیزخاطر. ج ، مُحوت ، مُحَتاء. ( منتهی الارب ). || خالص و بی آمیغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

محت. [ م َ ]( ع مص ) خشمناک کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - صلب و سخت از هر چیز . ۲ - روز گرم . ۳ - خردمند تیز خاطر . ۴ - خالص از هر چیز بی آمیغ .
خشمناک کردن

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - صلب و سخت از هر چیز. ۲ - روز گرم . ۳ - خردمند تیز خاطر. ۴ - خالص از هرچیز.

پیشنهاد کاربران

بپرس