محرمانه

/mahramAne/

مترادف محرمانه: سری، مخفی، خصوصی، شخصی، درخفا، مخفیانه، نهانی ، دزدکی، زیرجلی

متضاد محرمانه: علنی

برابر پارسی: پنهانی، نهانی

معنی انگلیسی:
confidential, private, confidentially, privately, [adj.] confidential, [adv.] confidetially, auricular, confidence, entre nous, huggermugger, inside, intimate, intimately, sub rosa, restricted, sneaking

لغت نامه دهخدا

محرمانه. [ م َ رَ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) ( از: محرم عربی + انه فارسی ) براز. بی حضور ثالثی. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). مخفیانه. پنهانی. پوشیده. به نهانی.

فرهنگ فارسی

بطورپنهانی ومانندرازوسر، پوشیده وپنهان
پوشیده و پنهان : محرمانه وارد خانه شد.

فرهنگ معین

(مَ رَ نِ ) [ ع - فا. ] (ق . ) به طور سرّی ، به صورت پنهانی .

فرهنگ عمید

به طور پنهانی و مانند راز، سرپوشیده و پنهان.

واژه نامه بختیاریکا

زیر به زیرِه

جدول کلمات

سری

مترادف ها

secret (صفت)
محرمانه، پنهان، رمزی، نهانی، مخفی، اسرار امیز، سرپوشیده، نهان، پوشیده، مجهول

surreptitious (صفت)
محرمانه، پنهان، نهانی، زیر جلی

private (صفت)
محرمانه، اختصاصی، خودمانی، خاص، مستور، پوشیده، مخصوص، خصوصی، خلوت، شخصی

arcane (صفت)
محرمانه، سری

confidential (صفت)
محرمانه، راز دار، دارای ماموریت محرمانه

closed (صفت)
محرمانه، فراز، مسدود، بسته، محصور

esoteric (صفت)
محرمانه، رمزی، مبهم، سری، داخلی، مشکوک، درونی

backstage (صفت)
محرمانه، در پس پرده، مربوط به پشت پردهء نمایش

hush-hush (صفت)
محرمانه، سری، مخفی

tete-a-tete (صفت)
محرمانه، گفتگوی دو بدو

tete-a-tete (قید)
محرمانه، دو بدو

a huis clos (قید)
محرمانه

secretly (قید)
محرمانه، خفا، سرپوشیده

surreptitiously (قید)
محرمانه

covertly (قید)
محرمانه

sub rosa (قید)
محرمانه

فارسی به عربی

باطنی , خاص , سری , شر , غامض , مغلق

پیشنهاد کاربران

محرم: اُستیک ( فرهنگ پهلوی )
محرمانه: اُستیکانه
off the record
سر به مهر
نادیده
پوشیده
نهان ( نهانی )
پنهان ( پنهانی )
privily
پوشیده و پنهان
- اسم مصدر سفارش یا سبارش که در پهلوی به شکلsōbārišn* ثبت شده و در بنگال به شکل سوپارش সুপারিশ supāriśa در معنای توصیه پیشنهاد recommendation به کار میرود از ریشه پهلویک سوبار sōbār* به معنای رایزن پنددان خبره به دست آمده است. مثال: سبارش - سفارش کنید ( اندرز دهید ) که لباس گرم بپوشند.
...
[مشاهده متن کامل]


ب - اسم مصدر سپارش delegation یا سفارش از ستاک **سپاریدن یا سپردن به معنای واگذار کردن نمایندگی دادن to delegate به دست آمده که سپار با پذیرفتن پسوند ایرانی ات به شکل سفارت درمیاید. عرب از ریشه فرضی سفر لغت سفیر را جعل کرده است. مثال: سپارش - سفارش دهید ( بسپرید ) که لباسها را بیاورند.

سکرت
در افغانستان می گویند : کس نبیند
از واژه ندیدنی هم می توان بهره برد
خیلی محرمانه : بسیار ندیدنی

بپرس