محمود درویش

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] محمود درویش در 13 مارس 1941، در خانواده ای فقیر و پرجمعیت و با هشت فرزند. کودکی اش سرشار از خاطره های مرارت بار است؛ او در دهکده ای از فلسطین به نام «بروه» متولد شد. این «بروه» همان است که ناصرخسرو از آنجا گذر کرده و می نویسد: «به دیهی رسیدم که آن را برده می گفتند. آنجا قبر عیش و شمعون علیهما السلام را زیارت کردم».
اسرائیلی ها این دهکده را به آتش کشیدند و محمود درویش شش ساله بود که مجبور شد به همراه خانواده اش به لبنان پناهنده شود. سرانجام پس از مقاومت های بسیار دهکده «بروه» از دست اسرائیلی ها خارج شد و هنگامی که اهالی وارد دهکده شدند همه چیز از بین رفته بود.
محمود درویش در گفتگویی می گوید: «به یاد دارم که شش ساله بودم. در دهکده ای آرام و زیبا زندگی می کردیم. خوب به یاد دارم. در یکی از شب های تابستان که معمولاً عادت اهل ده این است که روی پشت بام بخوابند. مادرم ناگهان مرا از خواب بیدار کرد و دیدم که داریم با صدها تن از مردم دهکده در میان بیشه ها فرار می کنیم. گلوله های سربی از روی سر ما می گذشت...».
محمود درویش سرودن شعر را از دوازده سالگی آغاز می کند. تجربه چاپ شعر برای بار نخست در چهارده سالگی به سراغش می آید. جالب این که نخستین تجربه زندان نیز در چهارده سالگی اش اتفاق می افتد. او در مبارزات مردم فلسطین شرکت کرد. در شهر حیفا به زندان افتاد و از آن پس مرتب گرفتار پلیس بود. باید مرتب خود را به صورت هفتگی معرفی می کرد.
در سال 1970 برای ادامه تحصیل به مسکو سفر کرد و پس از مدتی به قاهره رفت. نخستین مجموعه شعرش را در سال 1970 با عنوان «گنجشک های بی بال» منتشر کرد. با مجموعه دومش «برگ های زیتون» جای خود را در شعر فلسطین و جهان عرب باز کرد.
محمود درویش چند سال عضو کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین بود. درویش همچنین رئیس اتحادیه نویسندگان فلسطینی است و بنیان گذار یکی از مهمترین فصل نامه های ادبی و مدرن جهان عرب به نام «الکرمل» است. درویش همراه با «ژاک دریدا»، «پی یر بوردیو»، پارلمان بین المللی نویسندگان را تاسیس کردند.
محمدرضا شفیعی کدکنی درباره محمود درویش می نویسد: اگر یک تن را برای نمونه بخواهیم انتخاب کنیم که شعرش با نام فلسطین همواره تداعی می شود، محمود درویش است.

پیشنهاد کاربران

اصعب المعارک التی ستخوضها فی حیاتک . . تلک هی التی تدور بین عقلک الذی یعرف الحقیقة وقلبک الذی یرفض ان یتقبلها.
سَخت ترین نبردهایی که تو زندگیت داری نَبردهایی هستن که بین ذهنت که حَقیقت رومیدونه و قلبت که حاضر به پذیرشش نیست ، میچرخه. . .
#محمود_درویش

بپرس