مراجعت کردن


مترادف مراجعت کردن: بازگشتن، بر گشتن، رجعت کردن

متضاد مراجعت کردن: رفتن، عزیمت کردن

برابر پارسی: باز گشتن

معنی انگلیسی:
return, to refurn

فرهنگ فارسی

( مصدر ) باز گشتن بر گشتن .

جدول کلمات

بازگشت, واپس آمدن

مترادف ها

return (فعل)
عطف کردن، بر گرداندن، برگشتن، پس دادن، عود کردن، برگشت دادن، مراجعت کردن

پیشنهاد کاربران

عنان گرداندن. [ ع ِ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) روی برتافتن. بازگشتن. بجانب دیگر روی آوردن :
این گفت و عنان از او بگرداند
یک اسبه شد و دواسبه میراند.
نظامی.
نفس را عقل تربیت میکرد
کز طبیعت عنان بگردانی.
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی.
گر تو از من عنان بگردانی
من بشمشیر رو نگردانم.
سعدی.
چرا بسرکشی از من عنان بگردانی
مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی.
سعدی.

عنان گردانیدن. [ ع ِ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) بازگردانیدن زمام مرکب ، برای بازگردانیدن وی. ( فرهنگ فارسی معین ) . عنان گرداندن. تغییر دادن مسیر اسب به اشاره عنان :
چون بدانجا رسی که نتوانی
کز طبیعت عنان بگردانی.
...
[مشاهده متن کامل]

نظامی.
به گلزار تو چون بوی گلم کو تاب خود داری
من از خود رفته باشم تا عنان رنگ گردانی.
بیدل ( از آنندراج ) .
|| برگشتن و مراجعت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : از بیم بر خود بلرزید و در وقت عنان بگردانید. ( سندبادنامه ص 141 ) .
نصیب شعله ٔجواله باد خرمن من
اگر بمحض رسیدن عنان نگردانم.
صائب.

واپس امدن

بپرس