مرادی

/morAdi/

لغت نامه دهخدا

مرادی. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مِرْدی ̍. ( منتهی الارب ). رجوع به مِردی ̍ شود. || ج ِ مرداء. ( متن اللغة ). رجوع به مِرداء شود.

مرادی. [ م َ ] ( ع اِ ) قوائم الابل والفیل و الخیل. ( اقرب الموارد ). سپل شتر و پیل. ( ناظم الاطباء ). || ازارها و شلوارها. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مردی شود.

مرادی. [ م َ دی ی ] ( ع اِ ) ج ِ مُردی . ( از اقرب الموارد ). رجوع به مُردی شود.

مرادی. [ م ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به مراد. موافق میل و خواهش. ارادی و اختیاری و معنوی و مجازی و به طور استعاره. ( ناظم الاطباء ). شاهدی برای این معانی به دست نیامد. کلمه مرادی در ترکیب نامرادی ذیل مراد آمده است. رجوع به مراد شود. || ( اِ ) پول خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ).

مرادی. [ م ُ دی ی ] ( ع اِ ) ج ِ مُردی . ( ناظم الاطباء ). رجوع به مردی شود. || ( ص نسبی )ارادی. اختیاری. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مراد شود.

مرادی. [ م ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار؛ در 18هزارگزی جنوب شرقی حسن آباد سوگند و 3هزارگزی جنوب راه هشتادجفت به حسن آباد، در منطقه ٔکوهستانی سردسیری واقع و دارای یکصد تن سکنه است. آبش از چشمه تأمین می شود و محصولش غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه وجاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

مرادی. [ م ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان زاویه بخش شوش شهرستان دزفول ؛ در 18 هزارگزی شمال شرقی شوش و 3هزارگزی شرق راه آهن تهران به اهواز در دشت گرمسیری واقع و دارای 250 تن سکنه است. آبش از رودخانه دز تأمین می شود و محصولش غلات ، برنج ، کنجد و شغل مردمش زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

مرادی. [ م ُ ] ( اِخ ) محمدبن منصور ، مکنی به ابوجعفر از متکلمین و فقهای زیدیه است او راست : کتاب التفسیر الکبیر، کتاب التفسیرالصغیر احمدبن عیسی ، کتاب سیرة الائمة العادلة، رساله خطاب به حسن بن زید. ( یادداشت مؤلف از ابن ندیم ).

مرادی. [ م ُ ] ( اِخ ) محمدبن محمد ، مکنی به ابوالحسن ، شاعری بخارائی عهد سامانیان است. رودکی در مرگ او گوید :
مرد مرادی نه همانا که مرد
مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد.
و این شعر در فرهنگها به نام او آمده است :
آن سرخ عمامه بر سر او
چون آژخ زشت بر سر کیر.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابوالحسین محمد بن محمد بخارائی شاعر ایرانی معاصر نصر بن احمد سامانی است و بتازی و پارسی شعر میسرود .
تخلص شعری سلطان مراد بن ثالث است

دانشنامه عمومی

مرادی (قشم). مرادی، روستایی در دهستان دولاب بخش حرا شهرستان قشم در استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۳۷۱ نفر ( ۹۴ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس مرادی (قشم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

مرادی یکی از تیره های شاخه برخورداری طایفه بزرگ اولادمیرزاعلی بویراحمد هست
مرادی یعنی: مژده دهنده، روزی، دهنده مراد دهنده
مراد دهنده خاندانی با وظایف پسندیده
مرادی یعنی نوید بخش ، قدرت مند ، که طوایف خان وخانزاده هستند
ابو بصیر مرادی یکی از شاگردان و اصحاب خاص امام صادق ( ع ) که امامت امام باقر ( ع ) را نیز درک کرده و اصحاب ویژه ایشان بوده اند
مراد به معنی آرزو مییاشد و مرادی کسی که آرزو و نیاز کسی را براورده کند
نام خانوادگی مرادی یعنی نوید بخش مردمانی که با اراده و پشتکار به مراد خود میرسند شامل کرد، لر ، عرب از طوایف ایل خمسه ساکن استان فارس و. . .
مرادی یعنی مقصود ، نشاندهنده راه ، 👌 هدف
مراد :اروز
مرادی :مژده دهنده . مراد دهنده
از طایفه زند لرهای لرستان و ملایر از فرزندان سردار سپاه کریمخان ابوالفتح خان مرادی
مرادی به معنی ارزو و مراد است
ونوید دهنده

مرادی یعنی نوید دهنده وبااراده که به مراد خود میرسند
خاندان و طایفه ایی از اعراب ڪه به ایران ڪوچ ڪردند و هر ڪدام به سمت و سویی از ایران سڪنا یافتند
جنوب غرب بیشترین تراڪم را دارد
خاندانی درمنطقه الموت قزوین بسیار معروف و قدرتمند هستند و بیش از پانصد خانوار هستند
مرادی یعنی مراد دهنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس