مربع

/morabba~/

مترادف مربع: چهارگوش، چهارگوشه ، مجذور

متضاد مربع: سه گوش، مثلث

برابر پارسی: چهارگوش

معنی انگلیسی:
foursquare

لغت نامه دهخدا

مربع. [ م َ ب َ ] ( ع اِ ) جای اقامت در ایام بهار. ( منتهی الارب ). جائی که خاص اقامت ایام ربیع باشد. مرتبع. متربع. ( از متن اللغة ). آنجا که بهار گذارند. خانه بهاری ، مقابل مصیف و مشتی. منزل بهاری. ( یادداشت مؤلف ). ج ، مرابع. || هر جائی که در ایام بهار ستور را در آن می چرانند. ( ناظم الاطباء ). || توسعاً به معنی جایگاه و منزل گاه و مرتع و چراگاه و جای خور و خواب : لشکر او از خضب آن قلعه به مرتعی هنی و مربعی سنی رسیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 418 ). از من در شهر مرو... که مجمعاصحاب طبع و مربع ارباب نظم و نثر بود... ( المعجم ص 3، نقل از فرهنگ فارسی معین ). اکنون بسیط زمین عموماً و بلاد خراسان خصوصاً مطلع سعادات و موضع مرادات بود و منبع علما و مجمع فضلا و مربع هنرمندان و مرتع خردمندان و مشرع کفاة و مکرع دهاة... ( جهانگشای جوینی ). || باران بهاری. ( فرهنگ فارسی معین ).

مربع. [ م ُ ب َ ] ( ع ص ) تب ربع رسیده. ( منتهی الارب ). گرفتار تب ربع. ( ناظم الاطباء ).

مربع. [ م ُ ب ِ ] ( ع ص ) ماده شتر که در بهار بچه آورده باشد یا آن که بچه او با او باشد. ( منتهی الارب ). ناقه ای که در فصل بهار نتاج آرد. ( از متن اللغة ). || بادبان کشتی پر از باد. ( منتهی الارب ). شراع سفینه که باد در آن وزان باشد. ( از متن اللغة ).
|| غیث مربع؛ باران بهاری علف رویاننده. ( منتهی الارب ). غیث مخصب. ( متن اللغة ). ج ، مرابیع. || ناقه که بند شود بچه دان وی و قبول نکند آب نر را. ( آنندراج ). نعت فاعلی است از ارباع. ( از متن اللغة ). رجوع به ارباع شود.

مربع. [ م ِ ب َ ] ( ع اِ ) چوبی که دو کس دو طرف آن بگیرند و بر آن تنگبار انداخته بر پشت ستور بار نهند. ( از منتهی الارب ).

مربع. [ م ُ رَب ْ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) هر چیز که چهارگوشه باشد. ( غیاث اللغات ). چهارگوشه از هر چیزی. ( منتهی الارب ). چهارگوشه. چهارسو. که صاحب ارکان اربعه است. ( زمخشری ) ( یادداشت مؤلف ).چهارکرانه. || هر چیز که عرض و طول آن برابر باشد. ( غیاث اللغات ). چهارضلعی. چهارپهلو : و مثال آن مربعی است کی هر زاویه از آن به یکی از این حدود می رسد... ارکان چهارزاویه مربع باشد و حدود چهارپهلو مربع باشد و در این مربع کی صورت کرده آمده است... تأمل افتد. ( فارسنامه ابن بلخی ص 120 ).
منقل مربع کعبه سان آشفته در وی رومیان بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

چهارگوش، چهارگوشه، شکل هندسی که دارای چهارضلع مساوی وچهارزاویه قائمه باشد، درفارسی چهارسو هم گفته شده
( اسم ) ۱- هز چیز چهار گوشه . شکلی است چهار ضلعی که هر چهار ضلع آن مساوی و چهارزاوی. آن قایمه است چهارگوش . یا مربع مستطیل . شکلی است چهار ضلعی که هر دو ضلع مقابل آن با هم برابر باشند و چهار زاویهاش قایمه . ۳- حاصل ضرب عددی در نفس خود مثلا ۱۶ که مربع چهار است . ۴- بحری که در آن چهار رکن باشد نه زیاده و نه کم . ۵ - قسمی است از مسمط و آن چنان باشد که شاعر چهار مصراع بیاورد که همه در وزن مشترک باشند و سه مصراع اول در قافیه اشتراک داشته باشند و قافی. مصراع آخر تابع قافی. اصلی که بنای شعر بر آنست باشد مثال : ای لب لعل تو بطعم شکر وی رخ خوب تو بنور قمر وی قدر عنای تو سرو دگر خاطرم آشفته بهر سه نگر . چون لب تو نیست شکر در جهان ماه نتابد چو تو در آسمان سرو نخیزد چوتو در بوستان ای به لطافت ز همه خوبتر . ( کشاف اصطلاحات ) ۶ - آنست که شاعر چهار بیت یا چهار مصراع بیاورد بطوری که آنها را هم افقی بتوان خواند و هم عمودی . ۷- نزد اهل تکسیر اطلاق میشود بر الف - وفقی که مشتمل بر مربع کوچک باشد و آنرا وفق رباعی نیز نامند. ب - هر چهار ضلعی خواه مشتمل بر ۱۶ مربع کوچک باشد یا زاید بر آن یا کمتر آن و ازاین رو گویند : این مربعی است سه در سه و آن مربعی است پنج در پنج جمع: مربعات . ۸- همان رباب الشاعر است و چون کاس. این ساز عالبا بشکل مربع بوده بعضی از نویسندگان آنرا بدین نام خواندهاند . ۹- چارزانو ( نشسته ) : چون ذکرالله مربع و خفته می کنی بگوی ای الله .... یا مربع نشستن . چهار زانو نشستن : نشسته بر سریر عز مربع بفرمان تو گردون مدور . ( مسعود سعد )
چوبی که بوسیله دو نفر بر پشت ستور با آن بار نهند

فرهنگ معین

(مُ رَ بَّ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - چهارگوش . ۲ - متوازی الاضلاعی که چهار ضلعش با هم برابر و زاویه هایش قائمه باشند.

فرهنگ عمید

۱. باران بهاری.
۲. جای اقامت در فصل بهار.
۱. چهارگوش، چهارگوشه.
۲. (ریاضی ) شکلی هندسی که دارای چهار ضلع مساوی و چهار زاویۀ قائمه باشد، چهارسو.
۳. (ادبی ) در بدیع، آن است که شاعر چهار مصراع بگوید که هم افقی خوانده شود و هم عمودی:
از چهرۀ
افروخته
گل را
مشکن/
افروخته
رخ مرو تو
دیگر
به چمن ـ
گل را
دیگر
خجل مکن
ای مه من/
مشکن
به چمن
ای مه من
قدر سمن۴. (قید ) [قدیمی] چهارزانو.
۵. (اسم ) (ادبی ) [قدیمی] در عروض، مسمطی که هر بند آن چهار مصراع داشته باشد.
۶. (اسم ) (موسیقی ) [قدیمی] سازی از ردۀ رباب.

واژه نامه بختیاریکا

چار پَر؛ چار نرِه

دانشنامه عمومی

مربع در هندسه یک چهار ضلعی منتظم است؛ به عبارت دیگر خمی بسته است که چهار ضلع دارد که همهٔ این ضلع ها با هم برابر اند و با یکدیگر دو به دو زاویهٔ ۹۰ درجه یا راست می سازند. [ ۱] تعریف دیگر برای مربع عبارت است از: مربع، راست گوشه ای یا مستطیلی است که ضلع های مجاورش طولی برابر دارند. یک مربع که نام چهار گوشه اش ABCD باشد به صورت ABCD ◻ نمایش داده می شود.
مربع حالت دو بُعدی یا n=۲ از خانوادهٔ ابرمکعب ها و n - ابرهشت وجهی ها است.
یک چهارضلعی محدب یک مربع است اگر و تنها اگر یکی از شرط های زیر را داشته باشد:[ ۲] [ ۳]
• یک راست گوشه با دو ضلع مجاور برابر.
• یک چهارضلعی با چهار لبهٔ برابر ( ضلع برابر ) و چهار زاویهٔ راست.
• یک متوازی الأضلاع با یک زاویهٔ راست و دو ضلع مجاور برابر.
• یک لوزی با یک زاویهٔ راست.
• یک لوزی با چهار زاویهٔ برابر.
• یک چهارضلعی که قطرهای آن با هم برابرند و بر یکدیگر عمودند و همدیگر را به دو نیم تقسیم می کنند ( عمودمنصفند ) مانند یک لوزی با قطرهای برابر.
• یک مستطیل که طول چهار ضلع آن با هم برابر است.
پیرامون یک مربع با ضلع ℓ برابر است با:
و مساحت آن برابر است با:
به صورت سنتی در ریاضی به توان دوم یک عبارت مربع آن عبارت گفته می شود مانند رابطهٔ بالا که در آن مساحت برابر توان دوم ضلع بود. در ادامه چنین کاربردی عبارت مربع کامل نیز به واژه نامهٔ ریاضیات افزوده شد به معنی به توان دو رساندن.
مربع چون یک چندضلعی منتظم است، مساحت آن را می توان به صورت مساحت چندضلعی منتظم که به روش مثلثاتی بدست می آید نیز نوشت که به رابطه به این صورت است: 1 4 n a 2 cot ⁡ π n = a 2 cot ⁡ π 4 = a 2 . ( 1 + tan ⁡ π 4 ) = 1. a 2 = a 2 در اینجا:
1 4 n a 2 = 1 4 4 a 2 = a 2
cot ⁡ π 4 = 1. 0137086425 = 1
پس مساحت مربع همراوه با مجذور ضلع آن برابر است.
گوشه های یک مربع که مرکز آن بر روی مبدأ مختصات قرار دارد و طول لبه های آن ( ضلع ) ۲ است بر روی نقطه های ( ±۱، ±۱ ) جای می گیرد. درون این چهارگوش از تمامی نقطه های xi, yi ساخته شده در حالی که −۱ < xi < ۱ و −۱ < yi < ۱
معادلهٔ زیر:
توضیح دهندهٔ یک مربع با طول لبه های ۲ و مرکزی در مبدأ مختصات است. این معادله به این معنا است که x۲ یا y۲ کمتر از یک اند. در این حالت شعاع دایرهٔ محیطی مربع برابر با نصف قطر مربع است و مقدار آن برابر با 2 می باشد. به این ترتیب معادلهٔ دایرهٔ محیطی عبارت است از:
عکس مربععکس مربععکس مربععکس مربععکس مربععکس مربع

مربع (جبر). در ریاضیات، توان دوم یا مربع نتیجه ضرب یک عدد در خودش است. فعل «مربع کردن» هم برای این عملیات به کار می رود. مربع کردن برابر با توان دوم رساندن نیز هست که به شکل بالانویس ۲ نوشته می شود به طور مثال مربع ۳۲ است که برابر با نه است.
هنگامی که بالانویسی میسر نباشد مانند زبان های برنامه نویسی یا نوشته های ساده از نوشتار x^2 یا x**2 به جای x2 می توان استفاده کرد.
در ریاضی الگویی وجود دارد که هر عدد برابر با مربع شماره آن N2=X است . الگو به صورت زیر می باشد  :
1^2=1 , 2^2=4 , 3^2=9 , 4^2=16 , 5^2=25 , 6^2=36 , 7^2=49 , 8^2=64 , 9^2=81 , 10^2=100 , 11^2=121 , 12^2=144 , 13^2=169 , 14^2=196 , 15^2=225 , 16^2=256 , 17^2=289 , 18^2=324 , 19^2=361 , 20^2=400
هر معادله ای که در آن توان دو به کار رفته باشد معادله درجه دو نام دارد.
x 2 = 4 => x = 2 , x = − 2
در ریاضی عبارت دیگری شبیه به مربع با نام مکعب یا توان سوم وجود دارد که مثل مربع است اما عدد به توان 3 می رسد.
عکس مربع (جبر)

مربع (فیلم ۲۰۰۸). مربع ( انگلیسی: The Square ) فیلمی در ژانر نئو نوآر و مهیج به کارگردانی نش اجرتون است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جوئل اجرتون و بیل هانتر اشاره کرد.
عکس مربع (فیلم ۲۰۰۸)

مربع (فیلم ۲۰۱۷). مربع ( انگلیسی: The Square ) یک فیلم درام طنز سوئدی به کارگردانی روبن اوستلوند محصول سال ۲۰۱۷ است. فیلم در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۷ برندهٔ نخل طلا شد. [ ۱] همچنین این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان در نودمین دوره جوایز اسکار شد. [ ۲]
کریستین یک موزه دار با سابقه و مورد احترام در یک موزه ی هنرهای معاصر است یک مرد طلاق گرفته و پدر دو بچه است که در زندگی اش مشکلاتی بوجود می آید که نیازمند یادآوری انسانیت و مسئولیت پذیری است.
کلیس بنگ
الیزابت ماس
• دومینیک وست
عکس مربع (فیلم ۲۰۱۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مربّع (square)
مربّع
در هندسه، شکل مسطح چهارضلعی که همۀ ضلعهایش برابر و همۀ زاویههایش قائمه اند. قطرهای آن یکدیگر را نصف می کنند و برهم عمودند. مساحت مربع برابر است با طول یک ضلع آن ضرب در خودش. در حساب، به حاصل ضرب یک عدد در خودش، توان دوم یک عدد که با نمایدو نشان داده می شود نیز مربع می گویند، مانند ۱۶=۴۲=۴×۴ و ۴۶.۲۴=۲ ۶.۸=۶.۸×۶.۸ ، در این حالت، مربع را مجذور هم می نامند. عددی که ریشۀ دومیا جذر آن عددی صحیح باشد، مربع کاملنامیده می شود. مثلاً، ۲۵، ۱۴۴، و ۵۴۷۵۶ مربع های کامل اند و ریشه های دوم آن ها به ترتیب برابر ۵، ۱۲، ۲۳۴ است. در جبر، مربع یک جمله با دو برابرکردن نما و به توان دوم رساندن ضریب آن، اگر ضریبی داشته باشد، به دست می آید. مثلاً، (x۲)۲ = x۴، و (۶y۳)۲ = ۳۶y۶. نیز ← تکمیل_

مترادف ها

quadrangle (اسم)
چهار دیواری، چهار گوش، مربع، قطعه سربی، سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، چهار گوشه

foursquare (اسم)
چهار ضلعی، چهار گوش، مربع

square (اسم)
محوطه، میدان، عرصه، چهار گوش، مربع، مجذور، چارگوش، توان دوم

square (صفت)
گوشه دار، منصف، حسابی، منظم، برابر، چهار گوش، مربع، راست حسینی، جذر، چارگوش

foursquare (صفت)
چهار ضلعی، چهار گوش، مربع

quadrangular (صفت)
مربع، چهار گوشه

فارسی به عربی

رباعی الاضلاع , رباعی الزوایا , مربع

پیشنهاد کاربران

"خانیز"
واژه "خانه" به جز چم آشنای آن، گاهی به چم مربع نیز به کار می رود مانند خانه های شطرنج و. . ، یا "چهارخانه" که به نگاره ای با مربعهای فراوان گفته می شود، پس می توان از واژه خانه، واژه ی نویی ساخت که به جای مربع به کار رود.
خانیز: خانه ایز ( پسوند کوچکساز مانند کنیز )
چارینه
همه ی چهار ضلعی ها را میتوان 《چاربر》 یا《 چارگوش》نامید و زیر گونه های آن بگونه زیر نام نهاد:
مربع = جورچاری ( jurchāri ) یا کوتاه شده آن 《چاری》را نیز می توان بکار گرفت .
مستطیل = درازچاری ( derāzchāri )
...
[مشاهده متن کامل]

ذوزنقه= زنخسان
لوزی = لوزی ( پارسی است )
متوازی الاضلاع = دونوریبان ( donoribān ) و کوتاه شده آن 《 نوریبان》 را هم میتوان بکار برد ، که در آن نوریب ( نا اوریب ) به چم موازی گرفته شده است .

همه ی چهار ضلعی ها را میتوان 《 چاری 》 نامید و زیر گونه های آن بگونه زیر نام نهاد:
مربع = جورچاری ( jurchari )
مستطیل = درازچاری ( derazchari )
ذوزنقه= زنخسان
لوزی = لوزی ( پارسی است )
متوازی الاضلاع = دونوریبان ( donoriban ) یا کوتاه شده آن 《نوریبان》 که در آن نوریب ( نه اوریب به چم موازی ست. اوریب پارسی است
...
[مشاهده متن کامل]

بنده واژه چاردیس رو پیشنهاد میدم ک بسیار برازنده هست
چارسو، چارسوک
چترنگ
اشکال هندسی:
circle = دایره
ellipse = بیضی
square = مربع
rectangle = مستطیل
rectangular prism / cuboid = مکعب مستطیل
triangle = مثلث
right triangle / right - angled triangle = مثلث قائم الزاویه
...
[مشاهده متن کامل]

scalene triangle = مثلث مختلف الاضلاع
isosceles triangle = مثلث متساوی الساقین
equilateral triangle = مثلث متساوی الاضلاع
rhombus = لوزی
parallelogram = متوازی الاضلاع
trapezium / trapezoid = ذوزنقه
cube = مکعب
cone = مخروط
cylinder = استوانه
prism = منشور
pyramid = هرم
sphere = کُره
polygon = چند ضلعی
regular polygon = چند ضلعی منتظم
pentagon = پنج ضلعی
hexagon = شش ضلعی
heptagon = هفت ضلعی
octagon = هشت ضلعی
nonagon = نه ضلعی
decagon = ده ضلعی

واژه لوزی در بنیاد فارسی است و نیاز به برابر یابی ندارد. لوز، جوز از ریشه گوز در فارسی است. گوز به معنای گردو است و گوزکانان در تاریخ بیهقی هم آمده است.
چهار سان
چارسان
چاریک
چهاریک
برسان
شکلی که ۴ضلع برابر و ۴زاویه برابر و قائمه دارد
چهار گوش یا می توان به صورت مخفف چروش گفت
همه ی چهار ضلعی ها را میتوان 《 چاری 》 نامید و زیر گونه های آن بگونه زیر نام نهاد:
مربع = جورچاری ( jurchari )
مستطیل = درازچاری ( derazchari )
ذوزنقه= زنخسان
لوزی = لوزی ، شلچاری ( sholchari ) ، لقچاری ( laghchari )
...
[مشاهده متن کامل]

متوازی الاضلاع = دونوریبان ( donoriban ) که در آن نوریب ( نه اوریب به چم موازی ست

درود ُ سپاس
به گفته کاربر امینی، واژه چاربر می تواند ویژه مربع باشد.
همانطور که واژه مربع به چم ( چهارشده ) است و می تواند به هر دیسه چهاربری گفته شود ولی بطور قراردادی تنها برای این دیسه ویژه مند گشته.
...
[مشاهده متن کامل]

هرچند به هم ارزهای دیگری نیز می توان اندیشید: واژه "خانه" بجز معنای آشنای آن، گاهی به چم مربع نیز بکار میرود مانند خانه های شطرنج و. . ، یا "چهارخانه" که به نگاره ای با مربعهای فراوان گفته می شود، پس می توان از واژه خانه، واژه ی نویی ساخت که بجای مربع بکار رود.
نوواژه هایی مانند "خانَک"، "خانچه" یا "خاندیس" و. . . درخور نگرش هستند.
در دانش مزداهیک ( ریاضی ) ، گاهی بجای توان2 یک نویسه، مربع آن نویسه گفته می شود مانند مربع X = X به توان 2، در اینجا نیز میتوان از واژه پیشنهادی بجای مربع بهره برد.
از دیدگاهها و پیشنهادهای دوستان درینباره بسیار سپاسگزارم.

به نظر من در اشکال به جای ضلع می توان از کلمه بر استفاده کرد. چهار بر یا چاربر را پیشنهاد می کنم. البته برای شکلهایی مثل مستطیل و مربع و متوازی الاضلاع کلمه چارگوش به معنی دارای چهار گوشه مناسب است. اما
...
[مشاهده متن کامل]
با اینکه بقیه این اشکال چهار ضلع دارند، چاربر می تواند خاص مربع باشد، و چون چهار با بر باهم بکار رفته است چهار بر مساوی را می تواند برساند. به همین شکل مثلث متساوی الاضلاع نیز سه بر می تواند باشد.

با درود بر دوستان گرامی.
من پیشتر "گریودیس" را برای مربع پیشنهاد داده بودم. اما امروز پیشنهاد دیگری دارم که گمان می کنم از "گریودیس" بهتر و ساده تر است.
مربع = گَریوَش
مربعی = گریوشی
( گریو: به معنای پشت گردن که تقریبا مربعی شکل است وَش: پسوند مانندگی و شباهت )
با درود بر همه خوانندگان گرامی
پیشنهادهایی که در اینجا برای جایگزینی با واژه مربع ارائه شده اند، درخور به نگر نمی رسند. برای نمونه واژه چهارگوش. مستطیل، متوازی الاضلاع، لوزی و ذوزنقه هم دارای چهار زاویه یا گوشه هستند بنابراین واژه چهارگوش یا چهارگوشه برای اطلاق به کلیه ی شکل های دارای چهار گوشه، مناسب است.
...
[مشاهده متن کامل]

استدلال های مشابهی هم برای نامناسب بودن واژه های چهارکنج، چهارپهلو و چهارسو وجود دارد که نیازی به نوشتنشان دیده نمی شود.
واژه چهارگوش همسان نیز مناسب نیست. همسان با چه چیزی؟
شاید واژه چهارگوشه همسان پهلو یا چهارگوشه همسان بر بهتر باشند اما آنها هم درخور نیستند. زیرا ۱ - بسیار طولانی هستند و ۲ - اینکه نمی توانند برای "مربعی" برابر خوبی به دست دهند.
با ریشه شناسی واژه square انگلیسی هم چیزی نمی توان یافت.
پس چاره کار چیست؟ به نگر من چاره این است که یک پدیده طبیعی پیدا کنیم که شکلش مربع یا بسیار نزدیک به مربع باشد و البته برابر پارسی داشته باشد؛ آنگاه از روی آن واژه، یک برابرنهاد خوب برای مربع می توان ساخت.
واژه لوزی بدین گونه ساخته شده است. "لوز" به معنای بادام است. با نگاه به شکل بادام می توان دریافت که چرا آن شکل، "لوزی" نامیده شده است.
حال پس از این مقدمه طولانی پیشنهاد خودم رو بیان می کنم. در پارسی میانه به پشت گردن که تقریبا مربعی شکل است، "گریو" گفته می شود.
از این رو من برای مربع واژه "گریودیسه" و برای واژه مربعی واژه "گریودیس" رو پیشنهاد می کنم. با سپاس از همه شما

چهاره چاره
چهار گوش همسان چهار کنج چهار پهلو
مربع . چهارراس چهار ضلعی منتظم
همسانه ، چهار گوش همسان
چهارگوش، چهار کنج، چهار پهلو، چهار سو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس