مرتبا

/morattaban/

برابر پارسی: پی در پی

معنی انگلیسی:
orderly, periodically, regularly, routinely

لغت نامه دهخدا

( مرتباً ) مرتباً. [ م ُ رَت ْ ت َ بَن ْ ] ( ع ق ) پیاپی. پی در پی. به ترتیب. متوالیاً. || با نظم و ترتیب. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱- با ترتیب و نظم . ۲- پی در پی پشت سرهم : مرتبا نامه های او بمن میرسید .
پیاپی

فرهنگ معین

( مرتباً ) (مُ رّ تَّ بَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) ۱ - با ترتیب و نظم . ۲ - پی در پی ، پشت سر هم .

مترادف ها

systematically (قید)
مرتبا

فارسی به عربی

بعیدا

پیشنهاد کاربران

با ترتیب و نظم
پی در پی
پشت سرهم
راه به راه
لهجه و گویش تهرانی
پشت سرهم، راه و بیراه، زود به زود، پیاپی ، مرتب، بکرات
پشت سر هم
پی در پی
تکرار شدن

بپرس