مرجوح

لغت نامه دهخدا

مرجوح. [ م َ ] ( ع ص ) چربیده. مایل گردیده. ( آنندراج ). ترجیح داده شده. برتر. ( ناظم الاطباء ). رجحان داده. برتری داده شده. || مقابل راجح. مردود. نامقبول : سپاه صادق خان را به سلطنت مرجوح دانسته. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 285 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) رحجان داده برتری داده شده جمع : مرجوحین : ... سپاه صادق خان رابسلطنت مرجوح دانسته ...

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) رجحان داده ، برتری داده شده ، ج . مرجوحین .

فرهنگ عمید

ترجیح داده شده، برتری داده شده.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ترجیح بلامرجح

پیشنهاد کاربران

بپرس