مرغابی

/morqAbi/

مترادف مرغابی: بط، اردک

معنی انگلیسی:
drake, duck, teal, water bird

لغت نامه دهخدا

مرغابی. [ م ُ ] ( اِ مرکب ) مرغ آبی. بط. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اسم فارسی اِوَزّ است. ( مخزن الادویه ) اوز. اوزة. وز. وزین. اردک. حصانة. ( دهار ). نوعی از طیور از راسته پرده داران از رده کاریناتها ، که بیشتر در آب رودخانه ها و استخرها بسر میبرد و گاهی در خانه های شمال ایران نگهداری می شود. در مازندران اقسام بسیار مرغابی وجود دارد از میان آنها مرغابی گوش دراز و مرغابی شانه بسر زمستان را در اطراف بحر خزر به سر میبرند این دو قسم حیوان بواسطه رنگ زیبای نقره ای خود امتیاز دارند. ( جغرافیای کیهان ) :
تو گفتی هر یکی ز ایشان یکی کشتی شدی زان پس
خله ش دوپای و بیلش دست و مرغابیش کشتیبان.
عسجدی.
در شود بی زخم و زجر و در شودبی ترس و بیم
همچو آذرشب به آتش همچو مرغابی بجوی.
منوچهری.
یا چنان زرد یکی جامه عتابی
پرز برخاسته زو چون سر مرغابی.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 198 ).
تفکر کن در این معنی تو در شاهین و مرغابی
گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد.
ناصرخسرو.
مرغابی بسیار سخت بزرگ و اسفید به تابستان آنجا رود و به زمستان به طبرستان آید. ( مجمل التواریخ و القصص ).
ای که من بازم و تو فرفوزی
من چو شاهینم و تو مرغابی.
معزی.
سبق برده زوهم فیلسوفان
چو مرغابی نترسد ز آب طوفان.
نظامی.
در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی
کشتی رود اکنون که سر جسر بریده است.
سعدی.
سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی
کمترین موج آسیا سنگ از کنارش در ربودی.
سعدی.
مرغابییم و عالم آب است جای ما
در مجلسی که باده نباشد سراب ماست.
صائب ( از آنندراج ).
دبة؛ آوندی است از آبگینه به شکل مرغابی. ( از منتهی الارب ). نُحام ؛ مرغابی سرخ. ( منتهی الارب ).
- مرغابی بچه ؛ بچه مرغابی. جوجه مرغابی : مثال پادشاه زادگان مثال مرغابی بود، مرغابی بچه را شناه نباید آموخت. ( قابوسنامه ).
- مرغابی سرخاب ؛ نوعی مرغابی سرخ رنگ :
مرغابی سرخاب که در خاک نشیند
گوید که خدائی و سزائی تو جهان را.
سنائی ( دیوان ص 8 ).
، ( مرغ آبی ) مرغ آبی. [ م ُ غ ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر مرغی که در آب زندگی می کند. ( ناظم الاطباء ). ابن الماء. ( دهار ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- اسم عام پرندگان آبی ( دریایی ) . ۲- نوعی از طیوراز راست. پرده دارانت از رد. کاریناتها که بیشتر در آب رودخانه ها واستخرها بسر میبرد و گاهی در خانه های شمال ایران نگهداری میشود .

فرهنگ معین

(مُ ) (اِ. ) ۱ - تیره ای از پرندگان راستة غازسانان . ۲ - پرندة مهاجر از همین تیره که گونه های متفاوت دارد. ۳ - اردک .

فرهنگ عمید

۱. هریک از پرندگان آبزی، با پاهای پرده دار و کوتاه، گردنِ دراز، و نوکِ پهن.
۲. اردک.

واژه نامه بختیاریکا

پا پهن

دانشنامه عمومی

مرغابی یا اردک ( به انگلیسی: duck ) نامی است که معمولاً برای شماری از گونه های غازسانان در خانوادهٔ مرغابیان به کار می رود. مرغابی ها هم در آب دریا و هم در آب شیرین زندگی می کنند.
مرغابی پرنده ایست تخم گذار که بیشتر در آب زندگی می کند. گونه های بسیاری از مرغابی در جهان هستند که هنوز شناخته نشده اند. این پرنده پرهای چربی دارد تا با برخورد به آب، پرها خیس نشود و پرنده پس از بیرون آمدن از آب سنگین نشود.
مرغابی یکی از نخستین گونه های پرندگان است که به دست آدمی اهلی شده است و به نظر می رسد که نخستین بار، اهلی کردن آن در کشور مصر انجام گرفته باشد، زیرا در حفاری های به عمل آمده بر روی گور آمنهوتپ سوم، یکی از فراعنهٔ باستانی مصر، که پیرامون ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد می زیسته است، تصویر یک اردک در بین گل های لوتوس دیده شده است، و گفتنی است که مصریان باستان یکی از نخستین اقوام کهن بشری هستند که دست به جوجه کشی از این پرنده زدند، و شاید علت توجه مصریان باستان به پرورش این پرنده، کانال های پرشمار آبی و رودخانه دراز و ممتد نیل بوده باشد. امروزه نیز پرورش مرغابی به شدت در مصر متداول است.
مرغابی پرنده ای با تن کشیده و پاهای کوتاه است که باعث می شود بدنش نزدیکِ زمین جای گیرد. مرغابی از پرندگان نوک پهنی است که در جانورشناسی به آن ها لاملیورستر یا Lamellirostrate می گویند. درازا و حجم بال مرغابی نسبت به دیگر پرندگان متوسط است و مرغابی اهلی بدین دلیل به خوبی نمی تواند پرواز کند. گرمای طبیعی تن مرغابی ۷/۴۰ درجهٔ سانتی گراد و شمار نبض آن به طور میانگین ۳۱۲ بار در دقیقه و شمار تنفسش ۱۶ – ۲۸ بار در دقیقه است. سر بزرگ و قطر منقار آن در بالا و پایین کم است. بدین گونه، از اتصال منقار به یکدیگر برجستگی خاصی از نیمرخ در آن ها دیده نمی شود. حجم منقار در مرغابی ها نسبت به دیگر پرندگان و به ویژه غاز بیشتر است و سطح بیشتری را نسبت به سر و پیکر حیوان اشغال می کند. منقار در جای اتصال به سر نازک تر از بخش آزاد است؛ از این رو تقریباً به صورت یک بیلچه درآمده است. منقار از غشایی صاف و هموار پوشیده شده است که لبه آن از یک بخش شاخی پوشیده می شود. زبان در مرغابی نیرومند و ماهیچه ای است و غدد چشائی فراوانی دارد که به وسیلهٔ آن ها می تواند تا اندازه ای مزه مواد غذایی را حس کند. گردن مرغابی کوتاه و قطر آن متوسط است. پرها سراسر تن اردک ها را پوشانده و غشای ضخیمی را در روی پوست می سازد. این پرها به خوبی روغنی اند و این امر از رسیدن آب و رطوبت به بدن آن جلوگیری می کند. مرغابی موجودی بی دندان است و غذا را برای خوردن ابتدا با نوک خود گرفته و در اب خیس کرده و سپس قورت می دهد.
عکس مرغابیعکس مرغابیعکس مرغابیعکس مرغابیعکس مرغابیعکس مرغابی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

duck (اسم)
غوطه، اردک، مرغابی، غوص، اردک ماده

redshank (اسم)
مرغابی، مرغ پا قرمز کرانه زی

waterfowl (اسم)
واک، مرغ ابی

فارسی به عربی

بطة

پیشنهاد کاربران

مرغ آبی ؛ رجوع به مرغابی و ( مرغ آبی ) در ردیف های خود شود.
در همینجا یک نفر به اشتباه مرغابی را goose ترجمه کرده بود که کاملا غلط است و در عین ناباوری بسیار لایک نیز دریافت کرده است. در حقیقت مرغابی یا بط بیشتر به اردک اشاره دارد و باید duck ترجمه شود.
چال
اوز، بط، اردک
اوز
goose

بپرس