مرگ ماهی

لغت نامه دهخدا

مرگ ماهی. [ م َ گ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به فارسی ماهی زهرج است. ( از فهرست مخزن الادویه ). دوایی است که ماهیگیران در دریا اندازند و ماهی آن را بخورد و خودبخود از بیهوشی بر روی آب آید و خودبخود بمیرد. ( آنندراج ). سمی است که در آب ریزند و ماهیان مسموم گونه بر روی آب افتند و صید آنان آسان شود. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). سم السمک. ماهی زهره. انامرتا. ماهی زهرج. سم الحوت. سمیرا. گیاهی است بالارونده ، از دولپه ایهای جدا گلبرگ که تیره خاصی به نام تیره منیسپرماسه را بوجود می آورد، برگهایش مسطح و متناوب وگلهایش سفیدرنگ و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش گوشتدار و شفت و به بزرگی یک فندق و قرمزرنگ و آبدار است. از دانه های این گیاه جهت گیج کردن و شکار ماهیها استفاده میکنند. این گیاه را امروزه بعنوان درخت زینتی در باغها نیز میکارند.شجره سم السمک. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
ز جانان مهربانی می شمارم کینه خواهی را
کم از آب حیات این مرگ ماهی نیست ماهی را.
شوکت ( ازآنندراج ).

فرهنگ فارسی

ماهی زهرج

پیشنهاد کاربران

بپرس