مزاج دان

لغت نامه دهخدا

مزاجدان. [ م ِ ] ( نف مرکب ) مزاج داننده. داننده مزاج. عارف به مزاج. کسی که در مزاج کسی تصرف کرده باشد و بر نیک و بد آن اطلاع خوب داشته باشد. ( آنندراج ). آگاه به خوی و طبیعت. ( ناظم الاطباء ). مزاج شناس. آن که به اخلاق دیگران آگاه باشد و طرز رفتار با آنها را بداند :
کناره جوی ازاین مشت استخوان شده اند
سگان این سر کو خوش مزاجدان شده اند.
میر جمله شهرستانی ( از آنندراج ).
|| دمساز و سازوار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - مزاج شناس . ۲- آنکه باخلاق دیگران آگاه باشد و طرز رفتار با آنها را بداند .

پیشنهاد کاربران

بپرس