مزاوجه

لغت نامه دهخدا

( مزاوجة ) مزاوجة. [ م ُ وَ ج َ ] ( ع مص ) همدیگر جفت و قرین شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). همدیگر را جفت و قرین شدن. ( ناظم الاطباء ). با یکدیگرجفت و قرین شدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). با یکدیگر جفت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ازدواج. زناشوئی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ). || شوهر کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || زن کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به ازدواج و ازدواج کردن و تزویج کردن شود. || چیزی را به چیزی جفت و قرین کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به اتحاد شود. || نزد اهل بدیع آن است که بین دو معنی از قبیل شرط و جزا مقارنت آورند و مزاوجه از محسنات معنویه فن بدیع است.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جفت و قرینشدن زناشویی کردن جمع : مزاوجات .
ازدواج

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مزاوجه (ادبیات). مزاوجه (ادبیات)، ایجاد تقارن میان دو معنا در مثل شرط و جزا را می گویند.
بعضی از مؤلفان علوم قرآنی ، یکی از صنایع بدیعی و ادبی قرآن را «مزاوجه» دانسته اند. «مزاوجه» در لغت به معنای با همدیگر جفت شدن، و نزد اهل بدیع ، آن است که میان دو معنا از (قبیل شرط و جزا) مقارنت آورند، که از محسنات معنوی فن بدیع است. سیوطی در الاتقان مزاوجه را چنین تعریف می کند: «المزاوجه ان یزاوج بین معنیین فی الشرط و الجزاء او ما جری مجراهما؛ مزاوجه آن است که بر هر یک از دو معنای واقع در شرط و جزا یا آن چه به منزله شرط و جزا است، معنایی را مترتب کند که بر دیگری مترتب کرده است».
مثال
مثال مزاوجه در شعر عرب :اذا ما نهی الناهی فلج بی الهوی {اصاخت الی الواشی فلج بها البحردر این شعر، میان نهی ناهی (عروض مانع از حب معشوق ) و اصاخه واشی ( گوش دادن معشوقه به سخنان نمام) مزاوجه صورت گرفته است؛ یعنی بر هر دو، یک معنا (لجاج و ملازمت چیزی) مترتب شده است.سیوطی آیه ۱۷۵ سوره اعراف را مصداق مزاوجه دانسته است: (آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین).باقلانی در اعجاز القرآن بعد از تعریف « تجانس »، برای آن دو قسم به نام «مزاوجة» و « مناسبة » برمی شمارد، و برای مزاوجه، بیتی از عمرو بن کلثوم ذکر می کند:الا لایجهلن احد علینا {فنجهل فوق جهل الجاهلیناو آیات ذیل را نیز شاهد می آورد:(فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم)؛ «پس هر کس بر شما تعدی کرد همان گونه که بر شما تعدی کرده بر او تعدی کنید». (ومکروا ومکر الله والله خیر الماکرین)؛ «و (دشمنان) مکر ورزیدند و خدا (در پاسخشان) مکر در میان آورد و خداوند بهترین مکرانگیزان است». در این آیه ، مزاوجه در جزا صورت گرفته و به این معنا است که شخص معتدی را به میزانی که مستحق آن است- و نه بیش از آن- جزا دهید، ولی به طریق استعاره ، از لفظ « اعتداء » استفاده شده تا تاکیدی باشد بر مساوات در مقدار،وقال الرمانی : " فالمزاوجة تقع فی الجزاء کقوله تعالی: " فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه " ای جازوه بما یستحق علی طریق العدل، الا انه استعیر للثانی لفظ الاعتداء لتاکید الدلالة علی المساواة فی المقدار، فجاء علی مزاوجة الکلام لحسن البیان ".وقال الرمانی : " ای جازاهم علی مکرهم، فاستعیر للجزاء علی المکر اسم المکر لتحقیق الدلالة علی ان وبال المکر راجع علیهم ومختص بهم.

پیشنهاد کاربران

بپرس