مزه دار


مترادف مزه دار: بامزه، خوشمزه، لذیذ، خوش طعم

متضاد مزه دار: بدمزه، بی مزه، بی طعم

لغت نامه دهخدا

مزه دار. [ م َ زَ /زِ ] ( نف مرکب ) بامزه. خوش طعم. خوش آیند به ذائقه.
- مزه دار گردیدن ؛ بامزه شدن.مزه یافتن. خوش طعم شدن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه دارای مزه است . ۲ - غذایی که دارای طعم خوش مزه است لذیذ .

گویش مازنی

/meze daar/ بامزه – لذیذ

مترادف ها

tasty (صفت)
خوش طعم، خوش مزه، مزه دار، خوشگوار، گوارا، با مزه، باسلیقه تهیه شده

delicious (صفت)
خوش طعم، چیز لذیذ، لذیذ، خوش مزه، مزه دار، خوش خوراک

پیشنهاد کاربران

در کوردی دختر یا زنی که زیبا و شیرین باشد را "مزه دار" میگویند
خانمی مه زه دار:خانوم شیرین و دوست داشتنی

بپرس