مسلم

/mosallam/

مترادف مسلم: اهل قبله، مسلمان، حنیف | ثابت، حتمی، قطعی، محرز، محقق، مسجل، واضح، یقین، ممکن، امکان پذیر، حقیقی، واقعی، راستین

متضاد مسلم: کافر |

برابر پارسی: آشکار، بیگمان، روشن، گردن نهاده

معنی انگلیسی:
vested, muslim, masculine proper name, one who resigns himself to god, absolute, conclusive, definite, incontestable, incontrovertible, indisputable, outright, proven, unquestionable, mohammedan, foregone, given, indubitable, sure, undoubted, certain, moslem

فرهنگ اسم ها

اسم: مسلم (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: moslem) (فارسی: مسلِم) (انگلیسی: moslem)
معنی: پیرو دین اسلام، مسلمان، ( اَعلام ) ) مسلم ابن عقیل ابن ابی طالب: [قرن اول هجری] پسرعموی امام حسین ( ع ) و فرستاده ی او به کوفه، که از مردم آنجا برای امام حسین ( ع ) بیعت گرفت، ابن زیاد والی او را دستگیر کرد و به شهادت رساند، ) مسلم ابن حجاج نیشابوری: [، قمری] محدث ایرانی، که برای تألیف کتاب معروفش صحیحِ مسلم، سفرهای زیاد و سال وقت صرف کرد، از تألیفهای دیگرش: اَلمسنَدالکَبیر و اَلجامع است، ( در اعلام ) مسلم بن عقیل بن ابی طالب پسرعموی امام حسین ( ع )، مسلمانان، نام پسر عقیل و برادرزاده علی ( ع )، فرستاده امام حسین به سوی کوفیان
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

مسلم. [ م ُ ل َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از سَلَم. سلف شده و پیش خریده شده. و رجوع به سَلم شود.
- مسلم اًلیه ؛ ( اصطلاح فقه ) بایع در بیع سَلم.
- مسلم فیه ؛ ( اصطلاح فقه ) مبیع در بیع سَلم.

مسلم. [ م ُ ل ِ ] ( ع ص ، اِ ) کسی که متدین به دین اسلام باشد. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). مسلمان. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). آن که اسلام دارد. ( آنندراج ). اسلام آورده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ج ، مسلمون ، مسلمین. || کسی که مردم از دست و زبان وی آسوده باشند. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح فقه ) مشتری در بیع سَلم.

مسلم. [ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) ( نهر... ) شعبه ای از نهر جهانگیری است و نهر جهانگیری منشعب است از رود جراحی. و رود جراحی در خوزستان جاری است و ازمرتفعات شرقی این ایالت سرچشمه میگیرد و به باتلاقهای دورق ( فلاحیه ) میریزد. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).

مسلم. [ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن ابی عبیده بلنسی ، معروف به صاحب قبله ( از آن رو که کثیرالصلوة بود ). عالم به فلکیات و فقه و حدیث. در مکه از علی بن عبدالعزیز و به مصر از مزنی و ربیعبن سلیمان مرادی و یونس بن عبدالاعلی و محمدبن عبداﷲبن عبدالحکیم و جز آنان علم و حدیث فراگرفت. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).

مسلم. [ م ُ ل ِ ] ( اِخ ) ابن الحجاج بن مسلم القشیری نیشابوری ( ولادت 204 هَ.ق. وفات 261 هَ.ق. ). مکنی به ابوالحسین و ملقب به امام الحافظ. از مردم خراسان و از محدثین بزرگ قرن سوم هجری است. مولدش به نیشابور بود و زندگیش در حجاز و مصر و شام و عراق گذشت. وی را تألیفاتی است که اشهر آنها کتاب «صحیح » می باشد که به «صحیح مسلم » شهرت دارد و یکی از کتاب های معتبر در حدیث ، و از «صحاح سته » است. مسلم در طول 25 سال بالغ بر 12000 حدیث در این کتاب جمع کرده است. کتب ذیل از جمله تألیفات اوست : المسند الکبیر،الجامع، الاسماء والکنی ، الافراد و الوحدان ، الاقران ، مشایخ الثوری ، تسمیة شیوخ مالک و سفیان وشعبة، کتاب المخضرمین ، کتاب اولاد الصحابه ، أوهام المحدثین ، الطبقات ، افراد الشامیین ، التمییز و العلل. ( از الاعلام زرکلی ). ابوالحسین مسلم بن الحجاج بن مسلم بن وردبن کوشاد القشیری. در تصحیح المصابیح مسطور است که ولادتش درسنه اربع و مائتین روی نمود و او در خراسان از یحیی بن یحیی و اسحاق بن راهویه استماع حدیث کرد و در ری از محمدبن مهران الجمال و در عراق از احمدبن حنبل و در حجاز از سعیدبن منصور و در مصر از عمروبن شوار، وبه چهار واسطه از نبی ( ص ) روایت حدیث کند. وفاتش درشب یکشنبه بیست وپنجم رجب سال 261 هَ.ق. در نیشابوراتفاق افتاد و هم در آن شهر مدفون گشت. در تاریخ امام یافعی مذکور است که مسلم صحیح خود را از 300هزار حدیث مسموعه تصنیف نمود و میان علماء اهل سنت در باب تفضیل صحیح بخاری و صحیح مسلم اختلاف است و مشهور است که کتاب بخاری أفقه و کتاب مسلم أحسن سیاق را درروایات دارد. ( از حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 280 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن عوسجه اسدی.از بزرگان عرب و دلاوران عصر خود بود. در روز عاشورا در زمره اصحاب حسین ( ع ) بود و به شهادت رسید .
مسلمان، کسی که متدین بدین اسلام باشد، تسلیم شده، باورکرده، سپرده شده، قبول شده وپذیرفته
( اسم ) آنکه دین اسلام دارد مسلمان جمع : مسلمین .
کسی که صحیح و سالم نگاه می دارد

فرهنگ معین

(مُ سَ لَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) باور کرده شده ، تسلیم شده ، حتمی ، قطعی .
(مُ لِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مسلمان .

فرهنگ عمید

= مسلمان
۱. قبول شده، پذیرفته.
۲. آسان: مفت و مسلّم.
۳. [قدیمی] حقیقی.
۴. [قدیمی] سزاوار، شایسته.
۵. [قدیمی] ممکن.
۶. [قدیمی] سالم.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مسلم (غلام امام حسین). وی از اصحاب امام حسین علیه السلام و غلام آن حضرت بود
منابع متأخر و پیشین درباره حضور وی در کربلا سخنی نگفته اند. تنها مؤلف «یاران پایدار» وی را از شهیدان کربلا قلمداد کرده است.

[ویکی فقه] مسلم (غلام عامر بن مسلم). مسلم غلام عامر بن مسلم از شهدای کربلا است.
وی غلام عامر بن مسلم و از شهیدان کربلا بود. برخی از منابع او را سالم خوانده اند.
زیارتنامه مسلم
در زیارت رجبیه آمده است: سلام بر مسلم غلام عامر بن مسلم .

مترادف ها

moslem (اسم)
مسلم، مسلمان

definite (صفت)
قطعی، صریح، معلوم، محدود، روشن، مسلم، مقرر، تصریح شده

certain (صفت)
قطعی، معلوم، معین، مسلم، محقق، خاطر جمع، فلان، تاحدی

apparent (صفت)
معلوم، ظاهر، مسلم، اشکار، پیدا، واری مسلم

sure (صفت)
قطعی، مسلم، محقق، مطمئن، خاطر جمع، پشت گرم، یقین، استوار، متقاعد، از روی یقین، راسخ یقینا

incontrovertible (صفت)
مسلم، بی چون و چرا، غیر قابل بهی، بدون مناقشه، بدون مباحثه

undoubted (صفت)
مسلم، بدون شک، بدون تردید

assured (صفت)
جسور، مسلم، مغرور، مطمئن، امن، بیمه شده، خاطر جمع

doubtless (صفت)
مسلم، بی تردید

فارسی به عربی

بالتاکید , طبیعی , لا جدال فیه , محسوم

پیشنهاد کاربران

حداقل یه دلیل برای خودت بیاورید انکه قرآن معجزه واز طرف الله نازل شد تا مُسلِم وبنده محسوب میشی وعبادات قبول میشن.
مُسَلَّمات را نباید مُسَلَّم بدانید.
بَلی‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
...
[مشاهده متن کامل]

وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً

مُسَلَّم:
١. پذیرفته، پذیرفتەشده، پذیرش - شده
۲. آسان، آسوده، ساده، همچون آب خوردن
۳. [کهنه] راستین، بیچون - و - چرا، روشن، آشکار، سددرسدی، بی - گفتوگو
۴. [کهنه] سزاوار، شایسته
۵. [کهنه] انجام - پذیر، شدنی
۶. [کهنه] دست - نخورده، آسیب - ندیده؛ تندرست
مسلم : مسلمان ، راستین ، حقیقی ، قبول شده ، پذیرفته ، باور کرده شده ، یقین، ثابت ، حتمی ، امیرالمؤمنین حضرت علی ( علیه‏السلام ) نام یکی از دخترانش رقیه بود که این دختر بعد ها به ازدواج حضرت مسلم بن عقیل ( علیه‏السلام ) درآمد. مسلم بن عقیل برادرزاده و داماد امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام است .
اسم مسلم ینی عشق ینی دلتنگی.
قطعی
حتما

از ترکیب چه حروفی در کلمه مسلم یا مسلمان به نتیجه رسیدند مسلمان کسی است که مردم ازدست و زبان او آسوده باشند
روشن، اشکار
جدی مهربان سخت گیر
روشن یا آشکار
راستین.
قطعی. درست. صحیح
مبرهن
یقینی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس