مشتغر

لغت نامه دهخدا

مشتغر. [ م ُ ت َ غ ِ ] ( ع ص ) دوررونده در بیابان. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). دوررفته در بیابان. ( ناظم الاطباء ). || بسیار در عدد چنانکه معلوم نمیشود که چقدر است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). متعدد و بسیارفراوان که قدر آن معلوم نباشد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اشتغار شود. || حساب بسیار. || زبردست. || متکبر و زبردست. ( ناظم الاطباء ). || فراخ. || کار مشتبه و مشکل و دشوار. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

پیشنهاد کاربران

بپرس