مشیت الهی


برابر پارسی: خواست خدا

معنی انگلیسی:
foreordination, grace, providence, dispensation

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مسئله «مشیت الهی» یکی از مباحث مهم کلامی و نیز تفسیری است که پیوسته بحثهای متکلمین و مفسرین را به همراه داشته است.
«مشیت» از ماده «شیء» مصدر «شاء، یشاء» است که در لغت از آن به اراده تعبیر شده؛ و در اصطلاح به معنی تمایل یافتن به سوی چیزی است تا حدّی که به طلب آن چیز منجر شود. از آن جا که این لفظ در نزد متکلمین از الفاظ مشترک بین خدا و خلق می باشد، راغب آن را به معنی «ایجاد کردن شیء» و «اصابت کردن» معنا نموده با این تفصیل که مشیت در مورد خدا به معنی ایجاد و وجود شیء است و در صورتی که برای انسان ها استعمال گردد، به معنی اصابت می باشد. و
لازم به ذکر است که قرآن از مشیت الهی با تعابیری از قبیل «شاء» و «أراد» و مشتقات آن دو یاد نموده که ماده «شاء» ۲۲۷ بار و ماده «اراده» ۱۴۷بار در قرآن به کار رفته است. این کثرت کاربرد، نشانی از اهمیت ویژه این موضوع از دیدگاه توحیدی اسلام می باشد.

مشیت خدا از منظر قرآن
یکی از صفات کمال خداوند که گاه به صورت ضمنی و گاه با صراحت، در قرآن مطرح شده و در طول تاریخ نیز یکی از جنجالی ترین مباحث کلامی و تفسیری را به خود اختصاص داده، مسئله مشیت خداوند است. در قرآن، آیات فراوانی دالّ بر تسلط کامل خداوند بر تمام امورات هستی است که همه اتفاقات عالم را بر اساس مشیت الهی معرفی نموده و انسان را فاقد هیچ گونه اختیاری نشان می دهند: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلی‏ کلِّ شَی‏ءٍ قَدیر» «بگو: بار خدایا، تویی دارنده مُلک. به هر که بخواهی مُلک می‏دهی و از هر که بخواهی مُلک می‏ستانی. هر کس را که بخواهی عزت می‏دهی و هر کس را که بخواهی ذلت می‏دهی؛
همه نیکی ها به دست توست و تو بر هر کاری توانایی.»‏
اما در کنار این آیات، آیاتی نیز هستند که انسان را صاحب اختیار معرفی کرده و او را عامل تغییر در سرنوشت خود می داند و لذا برای انسان مسئولیت هایی معین شده و ثواب و عقاب بر آنها مترتب شده است: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها...» «بگو: این سخن حق از جانب پروردگار شماست. هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود. ما برای کافران آتشی که لهیب آن همه را دربرمی‏گیرد، آماده کرده‏ایم...»‏
جمع این آیات به این صورت است که اختیار انسان، اختیار مطلق و در عرض مشیت خدا نیست؛ چرا که اگر بپذیریم، انسان مختار محض است، باید به این نکته ملتزم شویم که موجودی یافت شده که از دایره حکومت و قدرت خداوند خارج است و این شرک بوده و با توحید افعالی خداوند در تعارض است. و از سوی دیگر اگر بپذیریم انسان مجبور محض است، در این صورت نتیجه ای جز لغویت تکلیف و جزا نخواهد داشت و این عقیده با حق انتخاب در انسانها که امری بدیهی است، منافات دارد؛ لذا حق این است که نظام آفرینش بر اساس «امر بین الامرین» تدوین شده؛ یعنی قدرت، عقل، شعور، آزادی در انتخاب و اراده ما از اوست و در طول اراده و مشیت الهی بوده و معلول آن است؛ زیرا خداوند تمام مقدمات و لوازم اراده و إعمال آن را در اختیار ما قرار داده و این ما هستیم که تصمیم نهایی را در انجام یا ترک امور إتخاذ می کنیم. پس از آن جهت که افعال ما لازمه مقدماتی بوده که خدای رحمن به ما عنایت کرده، هم می‏توان این لوازم را به او نسبت داد و هم به کسی که افعال را انجام داده است‏. بنابراین نه تنها بین این دو دسته از آیات هیچ گونه تقابل و تعارضی وجود ندارد، بلکه بین آنها همگونی خاصی وجود دارد. و

اقسام مشیت الهی
مشیت خدا در دو محور بحث می شود:

← مشیت تکوینی
...

[ویکی اهل البیت] "مشیت" از ماده ی "شیء" مصدر "شاء، یشاء" است که در لغت از آن به اراده تعبیر شده؛ و در اصطلاح به معنی تمایل یافتن به سوی چیزی تا حدی که به طلب آن چیز منجر شود. از آنجا که این لفظ در نزد متکلمین از الفاظ مشترک بین خدا و خلق می باشد، راغب آن را به معنی "ایجاد کردن شیء" و "اصابت کردن" معنا نموده با این تفصیل که مشیت در مورد خدا به معنی ایجاد و وجود شیء است و در صورتی که برای انسانها استعمال گردد، به معنی اصابت می باشد.
لازم به ذکر است که قرآن از مشیت الهی با تعابیری از قبیل "شاء" و "أراد" و مشتقات آن دو یاد نموده که ماده ی "شاء" 227 بار و ماده ی "اراده" 147 بار در قرآن بکار رفته است. این کثرت کاربرد نشانی از اهمیت ویژه ی این موضوع از دیدگاه توحیدی اسلام می باشد.
یکی از صفات کمال خداوند که گاه به صورت ضمنی و گاه با صراحت، در قرآن مطرح شده و در طول تاریخ نیز یکی از جنجالی ترین مباحث کلامی و تفسیری را به خود اختصاص داده، مسئله ی مشیت خداوند است. در قرآن آیات فراوانی دالّ بر تسلط کامل خداوند بر تمام امورات هستی است که همه ی اتفاقات عالم را بر اساس مشیت الهی معرفی نموده و انسان را فاقد هیچگونه اختیاری نشان می دهند:
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِکَ الْخَیرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیر»؛ بگو: بار خدایا، تویی دارنده مُلک. به هر که بخواهی مُلک می دهی و از هر که بخواهی مُلک می ستانی. هر کس را که بخواهی عزت می دهی و هر کس را که بخواهی ذلت می دهی؛ همه ی نیکی ها بدست توست و تو بر هر کاری توانایی.
اما در کنار این آیات، آیاتی نیز هستند که انسان را صاحب اختیار معرفی کرده و او را عامل تغییر در سرنوشت خود می داند ولذا برای انسان مسئولیت هایی معین شده و ثواب و عقاب بر آنها مترتب شده است:
«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها...»؛ بگو: این سخن حق از جانب پروردگار شماست. هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود. ما برای کافران آتشی که لهیب آن همه را دربرمی گیرد، آماده کرده ایم...
جمع این آیات به این صورت است که اختیار انسان، اختیار مطلق و در عرض مشیت خدا نیست؛ چرا که اگر بپذیریم، انسان مختار محض است، باید به این نکته ملتزم شویم که موجودی یافت شده که از دایره ی حکومت و قدرت خداوند خارج است و این شرک بوده و با توحید افعالی خداوند در تعارض است. و از سوی دیگر اگر بپذیریم انسان مجبور محض است، در این صورت نتیجه ای جز لغویت تکلیف و جزا نخواهد داشت و این عقیده با حق انتخاب در انسانها که امری بدیهی است، منافات دارد؛ لذا حق اینست که نظام آفرینش بر اساس امر بین الامرین تدوین شده؛ یعنی قدرت، عقل، شعور، آزادی در انتخاب و اراده ی ما از اوست و در طول اراده و مشیت الهی بوده و معلول آن است؛ زیرا خداوند تمام مقدمات و لوازم اراده و إعمال آن را در اختیار ما قرار داده و این ما هستیم که تصمیم نهایی را در انجام یا ترک امور إتخاذ می کنیم. پس از آن جهت که افعال ما لازمه ی مقدماتی بوده که خدای رحمان به ما عنایت کرده، هم می توان این لوازم را به او نسبت داد و هم به کسی که افعال را انجام داده است . بنابراین نه تنها بین این دو دسته از آیات هیچگونه تقابل و تعارضی وجود ندارد، بلکه بین آنها همگونی خاصی وجود دارد.

دانشنامه عمومی

مشیت گرایی ( انگلیسی: providentialism ) ، یا عنایت الهی عبارت است از علم خداوند به آنچه باید هستی پذیرد. به طوری که موجود؛ به موجب عنایت خداوند باید، به بهترین و کامل ترین نظام موجود باشد.
جابجا شدن و انتقال از مکانی به مکانی دیگر، مشیت ( مَشْی‏ ) است که با اراده انجام می شود. [ ۱] و در راه رفتن معنوی نیز بکار رود[ ۲] که با اراده و قصد و عنایت و نگهداری خداوند است. [ ۳]
عنایت‏ ( Providence ) خداوند، صرفاً به معنی علم او به هر آنچه باید باشد، به بهترین وجه ممکن، نیست بلکه به معنی نگه داری او، این جهان را و ارشاد او، نظام جهان را، به اراده خود است. به این جهت گفته اند: خداوند عقل است و اراده است و محبت است.
قضا عبارت است از حضور تمام موجودات در عالم عقلی، به نحو کلی و اجمالی و بر سبیل ابداع، در حالی که قدر عبارت است از وجود عینی و خارجی موجودات به نحو تفصیلی، و عنایت عبارت است از علم خداوند به موجودات به بهترین نظام و علم او به آلاتی که باید برای هر موجودی وجود داشته باشد، به نحوی که تمام کمالات ممکنه برای موجودات مترتب بر آن عنایت است. [ ۴]
عکس مشیت الهی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مَشیّت اِلهی
باوری دینی و فلسفی که هدایت و سرنوشت همۀ حوادث را از خدا می داند. اعتقاد به مشیت الهی در یهودیت، مسیحیتو اسلام دیده می شود. بدیهی است، چنان که هر امری بی واسطه به دست خدا باشد (مشیت عام) جایی برای مسئولیت انسان نمی ماند و اختیار منتفی است. در سنت مسیحی، آثار کلامی بسیاری دربارۀ طرز عمل مشیت الهی نگاشته شده و نویسندگان دینی از آکویناستا قرن ۲۰ کوشیده اند توافقی میان آن دو ایجاد کنند. آکویناس به یک «علت اول» الهی و یک «علت ثانی» طبیعی اشاره کرده است و اصحاب الهیات پویشیجدید دخالت خداوند را روندی زمان بر و ترغیبی دانسته و آزادی کوتاه مدتی برای انسان قائل شده اند. از سوی دیگر، دئیست هاهرچند به وجود خدا معتقدند، اعتقادی به دخالت او در عالم مخلوقش ندارند. در قرآن بیش از ۲۰۰بار بر مشیت الهی تأکید شده است. اصطلاح ان شاء الله که در زبان عموم مسلمانان شیوع دارد و حتی از پرکاربردترین کلمات مسیحیت کاتولیک در زبان اسپانیایی (با تلفظ اُخالا) است، بر خواست و مشیت الهی تأکید دارد. متکلمان اسلامی گفته اند که اعتقاد به مشیت الهی با پذیرفتن اختیار در انسان منافات ندارد، زیرا مختاربودن انسان هم به مشیت الهی است. هر فعلی از افعال اختیاری انسان را به سکه ای دورو تشبیه کرده اند که یک رویۀ آن تعلق آن فعل به ارادۀ انسان، و رویۀ دیگر آن تعلق به ارادۀ پروردگار است. بنابراین هیچ کاری، حتی افعال اختیاری انسان نیز، خارج از مشیت الهی نیست و هر آنچه در جهان، از خرد و کلان، اتفاق می افتد مظهری از مظاهر مشیت الهی است.

مترادف ها

providence (اسم)
صرفه جویی، مال اندیشی، اینده نگری، مشیت الهی

will of god (اسم)
مشیت الهی

پیشنهاد کاربران

Providence
Divine Providence
Will of God
تعریف Wikipedia :
Divine providence
God's intervention in the Universe : دخالت خداوند در جهان هستی
In theology, Divine Providence, or simply Providence, is God's intervention in the Universe. The term Divine Providence ( usually capitalized ) is also used as a title of God. A distinction is usually made between "general providence", which refers to God's continuous upholding of the existence and natural order of the Universe, and "special providence", which refers to God's extraordinary intervention in the life of people. Miracles generally fall in the latter category.
...
[مشاهده متن کامل]

در الهیات، مشیت الهی یا صرفاً مشیت، مداخله خداوند در جهان هستی است. اصطلاح مشیت الهی ( معمولاً با حروف بزرگ ) به عنوان ( عنوان خدا ) نیز استفاده می شود. معمولاً بین �مشیت عام� که به حمایت مستمر خداوند از هستی و نظم طبیعی هستی اشاره دارد و �مشیت خاص� که اشاره به دخالت فوق العاده خداوند در زندگی مردم دارد، تفاوت قائل می شود. معجزات به طور کلی در دسته دوم قرار می گیرند.

خواست خدا
"مشیت" از ماده­ی "شیء" مصدر "شاء، یشاء" است که در لغت از آن به اراده­ تعبیر ­شده؛ و در اصطلاح به معنی تمایل یافتن به سوی چیزی تا حدّی که به طلب آن چیز منجر شود. از آنجا که این لفظ در نزد متکلمین از الفاظ مشترک بین خدا و خلق می­باشد، راغب آن را به معنی "ایجاد کردن شیء" و "اصابت کردن" معنا نموده با این تفصیل که مشیت در مورد خدا به معنی ایجاد و وجود شیء است و در صورتی که برای انسانها استعمال گردد، به معنی اصابت می­باشد. [1]
...
[مشاهده متن کامل]

لازم به ذکر است که قرآن از مشیت الهی با تعابیری از قبیل "شاء" و "أراد" و مشتقات آن دو یاد نموده که ماده­ی "شاء" 227 بار و ماده­ی "اراده" 147بار در قرآن به کار رفته است. این کثرت کاربرد نشانی از اهمیت ویژه­ی این موضوع از دیدگاه توحیدی اسلام می­باشد.

مشیت خدا از منظر قرآن
یکی از صفات کمال خداوند که گاه به صورت ضمنی و گاه با صراحت، در قرآن مطرح شده و در طول تاریخ نیز یکی از جنجالی­ترین مباحث کلامی و تفسیری را به خود اختصاص داده، [2] مسئله­ی مشیت خداوند است. در قرآن، آیات فراوانی دالّ بر تسلط کامل خداوند بر تمام امورات هستی است[3] که همه­ی اتفاقات عالم را بر اساس مشیت الهی معرفی نموده و انسان را فاقد هیچگونه اختیاری نشان می­دهند:
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ
مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِکَ الْخَیرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَی‏ءٍ قَدیر»[4]
«بگو: بار خدایا، تویى دارنده مُلک. به هر که بخواهى مُلک مى‏دهى
و از هر که بخواهى مُلک مى‏ستانى. هر کس را که بخواهى
عزت مى‏دهى و هر کس را که بخواهى ذلت مى‏دهى؛
همه­ی نیکیها به دست توست و تو بر هر کارى توانایى. »‏

اما در کنار این آیات، آیاتی نیز هستند که انسان را صاحب اختیار معرفی کرده و او را عامل تغییر در سرنوشت خود می­داند و لذا برای انسان مسئولیت­هایی معین شده و ثواب و عقاب بر آنها مترتب شده است:
«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکْفُرْ إِنَّا
أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها . . . »[5]
«بگو: این سخن حق از جانب پروردگار شماست. هر که بخواهد ایمان بیاورد
و هر که بخواهد کافر شود. ما براى کافران آتشى که لهیب آن
همه را دربرمى‏گیرد، آماده کرده‏ایم. . . »‏

جمع این آیات به این صورت است که اختیار انسان، اختیار مطلق و در عرض مشیت خدا نیست؛ چرا که اگر بپذیریم، انسان مختار محض است، باید به این نکته ملتزم شویم که موجودی یافت شده که از دایره­ی حکومت و قدرت خداوند خارج است و این شرک بوده و با توحید افعالی خداوند در تعارض است. [6] و از سوی دیگر اگر بپذیریم انسان مجبور محض است، در این صورت نتیجه­ای جز لغویت تکلیف و جزا نخواهد داشت و این عقیده با حق انتخاب در انسانها که امری بدیهی است، منافات دارد؛ لذا حق اینست که نظام آفرینش بر اساس امر بین­الامرین تدوین شده؛ یعنی قدرت، عقل، شعور، آزادی در انتخاب و اراده­ی ما از اوست و در طول اراده و مشیت الهی بوده و معلول آن است؛ زیرا خداوند تمام مقدمات و لوازم اراده و إعمال آن را در اختیار ما قرار داده و این ما هستیم که تصمیم نهایی را در انجام یا ترک امور إتخاذ می­کنیم. پس از آن جهت که افعال ما لازمه­ی مقدماتى بوده که خدای رحمان به ما عنایت کرده، هم مى‏توان این لوازم را به او نسبت داد و هم به کسى که افعال را انجام داده است‏. بنابراین نه تنها بین این دو دسته از آیات هیچگونه تقابل و تعارضی وجود ندارد، بلکه بین آنها همگونی خاصی وجود دارد. [7]

اقسام مشیت الهی
مشیت خدا در دو محور بحث می­شود:
1. مشیت تکوینی:
مشیت تکوینی عبارت است از مقام ایجاد اشیاء، که مخصوص خداوند بوده و بر اساس علم و حکمت و مصلحت خود آنها را ایجاد می­نماید و از آنجا که این مقام عین حق است و از قدرت لایزال الهی سرچشمه می­گیرد، تخلف از آن امکان­پذیر نمی­باشد و بندگان در این حوزه حق اختیار ندارند:[8]
«تُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ وَ تُخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَ
تُخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیرِ حِساب‏»[9]
«شب را در روز داخل مى‏کنى، و روز را در شب و زنده را از مرده بیرون مى‏آورى، و مرده را زنده و به هر کس بخواهى، بدون حساب، روزى مى‏بخشى»‏

این آیه چند نمونه از مصادیق امور تکوینی را ذکر نموده که در ارتباط با تکوین و تقدیر خداوند است و از محدوده­ی اراده­ی مخلوقات خارج است. [10]

2. مشیت تشریعی:
مشیت تشریعی اینست که خداوند با ارسال رسولان، بندگان را از آنچه به مصلحت و یا ضرر آنهاست، آگاه می­نماید تا با اختیار خود و بدون هیچگونه إجبار به فعل یا ترک، آنها را انجام داده یا ترک کنند؛ لذا تخلف از آن امکان­پذیر بوده و قرآن اشاره به این مشیت می­فرماید:[11]
«إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[12]
«ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد ( و پذیرا گردد ) یا ناسپاس!»


رابطه­ی مشیت و علم خدا
تدبیر عالم در نظام آفرینش أحسن بر اساس مشیت خداوندی، اقتضا می­کند که خداوند به تمام امور احاطه­ و علم تام داشته تا چیزی از امور عالم از او مخفی نماند؛[13] لذا می­توان گفت که علم حضوری به جمیع اشیاء و مخلوقات یکی از لوازم مهم در مشیت الهی می­باشد:
«یعْلَمُ ما بَینَ أَیدیهِمْ وَ ماخَلْفَهُمْ وَ لایحیطُونَ بِشَی‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاء. . . »[14]
«آنچه را در پیش روى آنها [بندگان‏] و پشت سرشان است مى‏داند ( و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است. ) و کسى از علم او آگاه نمى‏گردد، جز به مقدارى که او بخواهد. ( اوست که به همه چیز آگاه است و علم و دانش محدود دیگ . . .

بپرس