معانقه

/mo~Aneqe/

مترادف معانقه: دست درگردن یکدگرافکندن، یکدیگر را در آغوش گرفتن، یکدیگررادر آغوش کشیدن

معنی انگلیسی:
hugging or embracing, hugging or embracing (each other)

لغت نامه دهخدا

معانقه. [ م ُ ن َ ق َ / ن ِ ق ِ ] ( از ع ، اِمص ) با هم گردن مقارن ساختن و با هم بغل گیر شدن. ( غیاث ). روبوسی یکدیگر و بغل گیری همدیگر را. ( ناظم الاطباء ). دست به گردن یکدیگر درآوردن. دست به گردن شدن. یکدیگر را در کنارگرفتن. یکدیگر را بغل کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : تا آسمان... هر نیم شب سیاه صدهزارقطره شیر سپید بر جامه نماید و پستان پدید نه و پیکر زمین را چون کودک سیاه چرده در کنار دارد و معانقه نه. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 2 ). به وقت معانقه ٔوداعی بر لفظ اشرف صدر امام گذشت که ما را برادری باشد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 98 ). و خاک ری نیز به حکم الْفی که با این ضعیف داشت معانقه سخت کرد چنانکه از تنگی معانقه عارضه عظیم دیدار آمد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 285 ). و رجوع به معانقة شود.
- معانقه کردن ؛ یکدیگر را در برگرفتن. یکدیگر را در آغوش گرفتن. دست به گردن هم انداختن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : مأمون مشعوف تر گشت ، دست بیازید و درِ انبساط باز کرد تا مگر معانقه کند. ( چهارمقاله ص 36 ).

فرهنگ فارسی

دست درگردن یکدیگرانداختن، همدیگررادر آغوش کشیدن
۱ - ( مصدر ) دست بگردن هم انداختن یکدیگر را در آغوش گرفتن .
دست به گردن یکدیگر کردن دست به گردن همدیگر افگندن به محبت و جز آن .

فرهنگ عمید

دست در گردن یکدیگر انداختن، همدیگر را در آغوش کشیدن.

پیشنهاد کاربران

از ریشه ی عَنَق
یقه گیری
گردن گیری
درآویختن برای لذتجویی
عَنَقَ ( ریشه )
بد اخلاقی
یقه گیری
گردنگیری
درآویختن برای لذتجویی
مصافحه
مجامعت و جماع هم میتونه معنی بده
گردن به گردن مالیدن و در آغوش گرفتن
بازگو کردن توقع خود از دیگری. بیان انتظار و امیدی که از شخصی میرود.
معانقه همان گلایه کردن است. گله گزاری کردن از دلتنگی و دوری و فراغ، بد عنقی و کج خلقی کردن، غر زدن و نق زدن. زاری کردن گله کردن از فراق و درد دوری.
نق زدن. با بدعنقی و بد خلقی گریبان و یقه مخاطب را گرفتن. خفه کردن.
بغلگیری. [ ب َ غ َ ] ( اِ مرکب ) نام داو از کشتی. ( غیاث ) . || ( حامص مرکب ) معانقه و یکدیگر را در بغل گرفتن. ( آنندراج ) :
ببین گرمی باده ناب را
بغلیگری آتش و آب را.
ظهوری ( از آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

باز عهد آمد بغلگیری مینا می کنم
از کجا یاری چو او خون گرم پیدا میکنم.
کلیم ( از آنندراج ) .

بنام خدا
باسلام ، به معنی مجامعت و نزدیکی میباشد.

بپرس