مغناطیسی

/meqnAtisi/

معنی انگلیسی:
magnetic

لغت نامه دهخدا

مغناطیسی. [ م َ / م ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به مغناطیس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به مغناطیس شود.
- خواب مغناطیسی ؛ خواب بند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به خواب بند شود.
- قوه مغناطیسی ؛ در تداول ، قوه جاذبه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

منسوب به مغناطیس

مترادف ها

magnetic (صفت)
مغناطیسی

magnetized (صفت)
مغناطیسی، مغناطیسی شده

پیشنهاد کاربران

کلمه مغناطیسی Magnetic
از نام سرزمین Magnesia آمده
واژه "Magnes"
هم به معنی "سنگ" است و
هم از ریشه Magna به معنی :
بزرگ و درشت ( =سنگین، دشوار )
و همچنین پسوند "es - " بار مونث دارد ،
...
[مشاهده متن کامل]

که مفهوم کلمه Magnes میشود :
صخره مونث یا خَرسَنگه است
واژه مغناطیسی Magnetic
صرفا به معنای آهنربایی نبوده
و به هرگونه جامدات دارای گرانش
منسوب میشود ، با این حساب
معادل پارسی "جامد" که میشود " دِج "
را هم میتوان با مفاهیم گرانشی
شامل کلمات :
گرایش و گِرَوِش و خیزش
استفاده کرد و هم میتوان
با مفاهیم مونث شامل :
ماده و جفت و تا
متصل کرد که درنهایت
میتوان از ترکیبات
" گرادِج " و " مادِج " استفاده کرد

سوسنگین
( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچون رنگین، سیمین، آهنین و . . . ) را نیز می توان برای magnetic به کار گرفت. همچنین واژه "سوسنگینا" ( همچون ژرفا، پهنا، درازا و . . . ) را نیز برای magnetism استفاده کرد )
...
[مشاهده متن کامل]

آهن ربایی

بپرس