مفتریات

لغت نامه دهخدا

مفتریات. [ م ُ ت َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُفتَری ̍. فرابافته ها. سخنان بربافته. کلمات بهم بربافته : أم یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون اﷲ اًن کنتم صادقین. ( قرآن 13/11 ). پس آن وزیر گفت این حکایات برامکه موضوعات و مفتریات باشد. ( تاریخ بیهق ص 17 ). رجوع به مدخل قبل شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُفْتَرَیَاتٍ: افتراء بسته شده ها - به دروغ نسبت داده شده ها (افتراء : کاری را به غیر کننده اش نسبت دادن)
ریشه کلمه:
فری (۶۱ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس